۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

تحلیل دستوری دو صفحه از نفحات الانس جامی

تحلیل دستوری دو صفحه از کتاب نفحات‌الانس جامی

(صفحات 408 و 409) چاپ پنجم 1386 با تصحیح و تعلیقات دکتر محمود عابدی

مولانا سعدالدین کاشغری
در اوایل حال به تحصیل علوم اشتغال داشته‏اند و کتب متداوله کرده بوده‏اند، و جمعیت صوری نیز داشته اند. چون داعیه این طریق پیدا کرده‏اند، ترک و تجرید تمام کرده به صحبت مولانا نظام‏الدین پیوسته‏اند.
می‏گفتند که: «بعد از چند سال که به صحبت ایشان مشرف بودم، مرا داعیه زیارت حرمین شریفین ـ زادهما الله تعالی تشرفا و تکریما ـ قوی شد. از ایشان اجازت خواستم، فرمودند که: هرچند می‏نگرم ترا امسال در میان قافله حاجیان نمی‏بینم. و پیش از آن واقعه‏ها دیده بودم که از آن متوهم می‏بودم، و ایشان گفته بودندکه: پر مترس! گفتند: چون می روی آن واقعه‏ها را به خدمت زین‏الدین عرض کن؛ که مردی متشرع است و بر جاده سنت ثابت. و مراد ایشان خدمت شیخ زین‏الدین خوافی بود ـ رحمه الله تعالی ـ که آن روز در خراسان در مقام ارشاد و شیخوخت متعین بودند. چون به خراسان رسیدم، رفتن به حج چنانچه(!) مولانا نظام‏‏الدین گفته بودندـ در توقف افتاد و بعد از آن به سال‏های بسیار میسر شد. و چون به خدمت شیخ زین‏الدین رسیدم و آن واقعه‏ها عرض کردم، ایشان فرمودند که: با ما بیعت کن و در قید ارادت ما درآی! گفتم: عزیزی که این طریقه از ایشان گرفته ام هنوز در قید حیات‏‏اند. شما امینی‏اید، اگر می‏دانید که در طریقت این طایفه این جایز است، چنان کنم. ایشان فرمودند که: استخاره کن، که ماهم استخاره کنیم. چون شب رسید، استخاره کردم دیدم که طبقه خواجگان به زیارت هری ـ که خدمت شیخ آن وقت آنجا بودندـ در آمدند و درخت‏ها را می‏کندند و دیوارها می‏افکندند، و آثار قهر و غضب بر ایشان ظاهر بود. دانستم که آن اشارت به منع است از آنکه به طریقه دیگر در آیم. خاطر من فارغ شد، پای دراز کردم و به آسودگی در خواب شدم. چون بامداد به مجلس شیخ درآمدم، بی آنکه من واقعه خود به ایشان بگویم، گفتند: طریق یکی است، و همه به یکی باز می‏گردد. به همان طریق خود مشغول باش! اگر واقعه‏ی افتد یا مشکلی پیش آید، با ما بگوی آن قدر که توانیم مدد کنیم.»
بر خدمت مولوی غلبه و استیلای معنیی که به آن مشغولی می‏کردند ظاهر بود، به اندک توجهی آثار غیبت و کیفیت بیخودی روی می‏نمود. کسی را که به آن معنی وقوف نبود توهم آن می‏کرد که مگر ایشان را خواب می‏آید. در اوایل که به صحبت ایشان رسیدم در مسجد جامع پیش ایشان نشسته بودم، ایشان ـ چنانکه عادت ایشان بود ـ از خود غایب شدند. مرا گمان آن شد که مگر ایشان را خواب می‏آید. گفتم: «اگر ساعتی به استراحتی اشتغال نمایید، دور نمی نماید.» ایشان تبسم نمودند که : «مگر اعتقاد نداری که ما را ورای خواب امر دیگر می‏باشد؟»
روزی می‏گفتند که: «بعضی از درویشان فرق میان خواب و بیداری جز به آن نمی‏توانند کرد که در خود خفتی که بعد از خواب می‏باشد می‏یابند، و الا کیفیت مشغولی ایشان در خواب و بیداری بر یک طریقه است، بلکه در حالت خواب که بعض موانع مرتفع می‏شود صافی تر و قوی‏تر می‏باشد.» و مرا گمان چنان است که آنچه می‏گفتند اشارت به حال خود می‏کردند، والله تعالی اعلم.
یکی از درویشان که به صحبت ایشان می رسید، چنین حکایت کرد که: «مرا در مجالس وعظ که معارف درویشان می‏گذشت، تغییر بسیار می‏شد و فریاد و نعره بسیار می‏زدم و از آن محجوب می‏بودم. یک روز آن را با ایشان گفتم. گفتند: هر وقت که ترا تغییر می‏افتد مرا به خاطر در می‏آر! در آن وقت که ایشان به سفر حجاز رفته بودند، مرا در یکی از مدرسه ها که آنجا عزیزی وعظ می‏گفت، آغاز تغییر شدن گرفت. به ایشان توجه کردم دیدم که از در مدرسه در آمدند و پیش من رسیدند، و دو دست خود را بر دوش‏های من نهادند. من از خود بیرون رفتم و بیهوش افتادم. آن زمان را که به حال خود آمدم مجلس وعظ برشکسته بود، و اهل مجلس رفته بودند و آفتاب به من رسیده بود. و آن روز آخرین پنجشنبه بود از ماه رمضان که بعد از آن تا عید دیگر پنجشنبه نبود. آن را در خاطر گرفتم که چون از مکه بیایند با ایشان بگویم. چون ایشان از مکه تشریف آوردند و به خدمت ایشان مشرف شدم، و جمعی پیش ایشان بودند که نتوانستم که آن را با ایشان بگویم، روی به من کردند و گفتند: پنجشنبه یی بود که بعد ازآن تا عید پنجشنبه‏ی دیگر نبود.»
تُوُفی ـ رحمه الله ـ فی اثناء صلوه الظهر من یوم الاربعاء، اسابع من شهر جمادی الاخری، سنه ستین و ثمانمائه.

تجزیه و تحلیل دستوری:

1 ـ تکرار فعل «اند» در هر فقره در این متن: «در اوایل حال به تحصیل علوم اشتغال داشته‏اند و کتب متداوله کرده بوده‏اند، و جمعیت صوری نیز داشته اند. چون داعیه این طریق پیدا کرده‏اند، ترک و تجرید تمام کرده به صحبت مولانا نظام‏الدین پیوسته‏اند.»
در حالی که اکنون فعل ها به قرینه حذف می شوند و تنها یک فعل از فعل های تکراری در آخر جمله ذکر می شود.
که این متن را امروز به این صورت نوشته می کنند: در اوایل به تحصیل علوم اشتغال داشته، کتب متداوله را خوانده و جمعیت صوری نیز داشته اند.
2 ـ همچنان در جمله «و کتب متداوله کرده بوده‏اند» می بینیم که پسوند «را» ی مفعولی وجود ندارد.
3 ـ فعل «کرده» که امروز بیشتر با اسم یکجا استفاده می شود در این جمله تنها استفاده شده است.
«کتب متداوله کرده بوده اند.»
به معنای: کتب متداوله را مطالعه کرده بوده اند.
4 ـ عدم موجودیت «را»ی مفعولی در «چون داعیه این طریق پیدا کرده اند.»
 که امروز به شکل:
«چون داعیه این طریق را پیدا کرده اند.» نوشته می شود.
«ترک و تجرید تمام کرده»
یعنی: ترک و تجرید را تمام کرده.
5ـ استفاده از کلمه «اجازت» به جای اجازه در جمله «از ایشان اجازت خواستم»
6 ـ «می بودم» به جای بودم در متن «و پیش از آن واقعه ها دیده بودم که از آن متوهم می بودم»
7 ـ استفاده از جمله «رحمه الله تعالی» بعد از فعل در متن «و مراد ایشان خدمت شیخ زین الدین خوافی بود ـ رحمه الله تعالی ـ»
که امروزه بعد از اسم و پیش از فعل استفاده می شود. به صورت:
و مراد ایشان خدمت شیخ زین الدین خوافی رحمه الله تعالی بود.
8 ـ عدم وجود پسوند «را» ی مفعولی در متن های «وآن واقعه ها عرض کردم» و «عزیزی که این طریقه از ایشان گرفته ام هنوز در قید حیات‏‏اند.
که امروز به این صورت نوشته می شود:
و آن واقعه ها را عرض کردم.
عزیزی که این طریقه را از ایشان گرفته ام هنوز در قید حیات‏‏اند.
9 ـ استفاده از «توانیم و کنیم» در متن « با ما بگوی آن قدر که توانیم مدد کنیم.» که امروز به این صورت نوشته می شود:
با ما بگوی آن قدر که می توانیم مدد می کنیم.
10ـ «می بودم» به جای بودم در متن « و فریاد و نعره بسیار می‏زدم و از آن محجوب می‏بودم.»
11 ـ «می آر» به جای بیار در متن: « هر وقت که ترا تغییر می‏افتد مرا به خاطر در می‏آر!»
12 ـ استفاده از «و» عطف زاید در متن « چون ایشان از مکه تشریف آوردند و به خدمت ایشان مشرف شدم، و جمعی پیش ایشان بودند»


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

تأملی به مسألۀ زبان در افغانستان

نشر شده در روزنامۀ اطلاعات روز، لینک PDF: https://www.etilaatroz.com/wp-content/uploads/2019/05/Language-in-Afghanistan.pdf محمدجان س...