خوانش حکایت مجنون از حدیقه الحقیقه سنایی غزنوی
در تحقیق عشق
آن شنیدی که در عرب مجنون بود بر حسن لیلی او مفتون
دعوی دوستی لیلی کرد همه سلوی خویش بلوی کرد
حله و زاد و بود خود بگذاشت رنج را راحت و طرب پنداشت
کوه و صحرا گرفت مسکن خویش بی خبر گشته از غم تن خویش
چند روز او نیافت هیچ طعام صید را بر نهاد بر ره دام
زاتفاق آهویی فتاد به دام مرد را ناگهان برآمد کام
چون بدید آن ضعیف آهو را وآن چنان چشم و روی نیکو را
یله کردش سبک زدام اورا ای همه عاشقان غلام او را
گفت چشمش چو چشم یار من است این که در دام من شکار من است
در ره عاشقی جفا نه رواست همرخ دوست در بلا نه رواست
چشم لیلی و چشم بسته بند هست گویی به یکدیگر مانند
زین سبب را حرام شد برمن یله کردمش زین بلا و محن
من غلام کسی که در ره عشق شد مسلم ورا شهنشه عشق
راه دعوی روی تو بی معنا نخرند از تو ترسم این دعوی
گر تو مقصود خود گری بر دست بت پرستی نه ای خدای پرست
گر تو فرزند آدمی پس چون شده ای بر جهان چنین مفتون
این جهان را نه مزرعت پنداشت عاقبت خود برفت و هم بگذاشت
تو زاحوال غافلی چه کنم؟ از خود و اصل جاهلی چه کنم؟
خوانش ابیات
آن شنیدی که در عرب مجنون بود بر حسن لیلی او مفتون
معنا: آن حکایت را شنیده ای که در
سرزمین عرب، لیلی گرفتار عشق مجنون بود؟
صنعت ادبی:
سجع متوازی میان کلمات مجنون و مفتون
سجع مطرف میان کلمات حسن و مفتون
دعوی دوستی لیلی کرد همه سلوی خویش بلوی کرد
بلوی: تلخی سلوی:
شیرینی
معنای بیت: مجنون ادعا
داشت که لیلی را دوست دارد و به همین دلیل تمام شیرینی های زندگی اش را به تلخی
تبدیل کرد.
صنایع ادبی:
ترصیع میان کلمات: دعوی، سلوی، لیلی و بلوی وجود
دارد.
میان کلمات سلوی و بلوی تضاد دیده می شود.
حله و زاد و بود خود بگذاشت رنج را راحت و طرب پنداشت
حله: کوی، محله
معنای بیت: زادگاه خود
را و هرچه که داشت، گذاشت و رفت و رنج و محنت را برای خود راحت و شادی تلقی کرد.
صنعت ادبی:
میان کلمات رنج و راحت صنعت تضاد دیده می شود.
کوه و صحرا گرفت مسکن خویش بی خبر گشته از غم تن خویش
معنای بیت: کوه و صحرا
را برای خود مسکن اختیار کرد و غم و مشکلات جسم خود را نادیده انگاشت.
صنعت ادبی:
میان کلمات مسکن و تن سجع مطرف وجود دارد.
چند روز او نیافت هیچ طعام صید را بر نهاد بر ره دام
معنای بیت: برای مدت
چند روز هیچ طعامی نیافت، آنگاه دام را در راه شکار گذاشت.
صنایع ادبی:
میان کلمات چند و صید سجع متوازن دیده می شود.
میان کلمات طعام و دام سجع مطرف وجود دارد.
زاتفاق آهویی فتاد به دام مرد را ناگهان برآمد کام
معنای بیت: از اتفاق
یک آهو به دام افتاد و به این ترتیب مجنون به کام و هدف خود رسید.
صنایع ادبی:
میان کلمات دام و کام سجع متوازی دیده می شود.
چون بدید آن ضعیف آهو را وآن چنان چشم و روی نیکو را
معنای بیت: وقتی که آن
آهوی ضعیف را با آن روی زیبا و چشم زیبایش دید...
صنعت ادبی:
میان کلمات آهو و نیکو سجع متوازی دیده می شود.
یله کردش سبک زدام اورا ای همه عاشقان غلام او را
یله: رها، آزاد
معنای بیت: مجنون که
همه عاشقان غلام او باد، آهو را فوری از دام آزاد کرد.
نظامی در این مورد:
بسیار بر آهوان دعا کرد وآنگاه زدامشان رها کرد
رفت از پس آهوان شتابان فریاد کنان در آن بیابان
گفت چشمش چو چشم یار من است این که در دام من شکار من است
معنای بیت: مجنون گفت
که چشم این آهو که در دام من افتاده است مانند چشم یار من است.
صنعت ادبی:
صنعت هم حروفی در حروف «چ» و «ش» دیده می شود.
چشم آهو به چشم لیلی تشبیه شده است.
نظامی در
این مورد:
چشم اش نه
به چشم یار ماند رویش
نه به نوبهار ماند
بگذار به حق
چشم یارش بنواز به یاد نوبهارش
در ره عاشقی جفا نه رواست همرخ دوست در بلا نه رواست
معنای بیت: در طریق
عاشقی ظلم روانیست و آهویی که شباهت با معشوق دارد، روانیست که در بند باشد.
صنعت ادبی:
میان کلمات جفا و روا سجع متوازی وجود دارد.
نظامی در این مورد:
آنکس که نه آدمی است گرگ است آهوکشی آهویی بزرگ است
چشم لیلی و چشم بسته بند هست گویی به یکدیگر مانند
معنای بیت: چشم این
آهو که در بند است گویا که مانند چشم لیلی است.
زین سبب را حرام شد برمن یله کردمش زین بلا و محن
معنای بیت: از این سبب
این شکار بر من حرام شد و آن را از این بلا و محنت رها کردم.
من غلام کسی که در ره عشق شد مسلم ورا شهنشه عشق
معنای بیت: من غلام
کسی که در راه عشق به شهنشه عشق برسد یعنی بهترین عشق نصیب او شود.
راه دعوی روی تو بی معنا نخرند از تو ترسم این دعوی
معنای بیت: سنایی در
این بیت به کسانی که به عشق ظاهر گرویده اند و از سر و جان نگذشته اند می گوید:
تو بی موجب ادعای عشق می کنی، این دعوای تو مورد
پذیرش نیست.
صنعت ادبی:
میان کلمات دعوی و معنا سجع متوازی وجود دارد.
گر تو مقصود خود گری بر دست بت پرستی نه ای خدای پرست
معنای بیت: اگر تو در
راه معشوق تنها به مقصود خود فکر کنی، بت پرست هستی، خداپرست نیستی.
گر تو فرزند آدمی پس چون شده ای بر جهان چنین مفتون
معنای بیت: اگر تو
فرزند انسان هستی پس چرا بر جهان این گونه دل باخته ای؟
این جهان را نه مزرعت پنداشت عاقبت خود برفت و هم بگذاشت
معنای بیت: کسانی که
این جهان را مزرعه فکر نمی کنند، در نتیجه خودشان می میرند و همه چیز جای شان
خواهد ماند.
اشاره به آیه «الدنیا مزرعه الآخره»
تو زاحوال غافلی چه کنم؟ از خود و اصل جاهلی چه کنم؟
معنای بیت: تو که از
احوال خود غافل و از خود و از اصل خود بی خبری چکنم؟
صنعت ادبی:
میان کلمات غافل و جاهل سجع متوازی دیده می شود.
حکایت به نثر:
حکایت عشق مجنون را به لیلی همه می دانند. مجنون
در این عشق همه چیزش را باخت و تمام خوشی هایش را به غم معامله کرد و راه بیابان
را در پیش گرفت و در این ره هرچه مصیبت بود کشید. او تا مدت های مدید در بیابان
چیزی برای خوردن نیافت و در نهایت مجبور شد که دامی بیندازد تا چیزی برای خوردن
دریابد.
از قضا در این دامی که مجنون گسترانده بود، آهویی
ضعیف و زیبایی گرفتار شد. وقتی مجنون این آهو را دید که چشمانش مانند چشمان لیلی
است؛ آنگاه با خود گفت که به خاطر شباهتی که میان این چشمان و چشمان لیلی وجود
دارد، روانیست که او را در بند کرده باشم. شکار این آهو بر من حرام است و باید او
را رها کنم. مجنون آهو را رها می کند و خود همچنان در بیابان سرگردان و گرسنه می
ماند.
سنایی از ذکر این حکایت نتیجه می گیرد که کسی که
در راه عاشقی گام برمیدارد باید همه چیزش را قربانی معشوق کند و در دام خواهش های
زود گذر نفسانی نباشد. کسانی که در ره عشق جانبازی نمی توانند و خواسته را بر
معشوقش ترجیح می دهند آنان در مذهب عشق کافراند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر