۱۳۹۸ آبان ۱۳, دوشنبه

توضیحی در بارۀ پَگ و بِیخِی/ بیخین


اگر از بامیان و قندهاریم
همی مو پگ بِراریم
یک رودخانه را در نظر بگیرید. چرا سنگ‌های کوچک در بستر آن رودخانه، لشم و حتا گِردند؟ پاسخش ساده است. سنگ‌های کف رودخانه در اثر جریان آب و پهلو خوردن در مسیر رودخانه، به مرور ایام درشتی خود را از دست می‌دهند و لشم و مدور می‌شوند. به هر اندازه که عمر رودخانه بیش‌تر باشد، سنگ‌های بستر آن لشم‌تر و سوهان‌خورده‌تر است. حتا سنگ‌های بزرگ در مسیر جریان آب، درشتی خود را از دست می‌دهند.
واژه‌ها در گویش هزاره‌گی نیز متناسب با دستگاه آوایی گویشوران، به مرور زمان صاف و لشم شده است. کم‌تر پستی و بلندی دارد. سایش واژه‌های قدیمی در گفتار مردم نشان می‌دهد که مسیر طولانیِ را طی کرده است. برای نمونه، مصرع «همی مو پگ بِراریم» را در نظر بگیرید. این مصرع از واژه‌های «همۀ + ما+ پاک+ برادریم / برادر +استیم» ساخته شده است که در اثر سایش واژه‌ها به مرور زمان «همۀ ما» به هیأت «همی مو» و «پاک» به «پگ» و «برادریم» به «براریم» تغییر کرده، تلطیف و نرم شده‌اند. این عمل زمان طولانی و تسلط کافی به زبان را می‌طلبد. نمونه‌های اینگونه تغییر در تلفظ انگلیسی بریتانیایی هم بسیار وجود دارد. به طور نمونه حرف /t/ در تلفظ بریتانیایی واژۀ twenty حذف گردیده و تلفظ آن تلطیف شده است.

 اما در بارۀ پاک (همه، تمام، کلاً):
پاک در ادبیات فارسی بیش‌تر به معنای تمیز، صاف، تمام و همه به کار رفته است. معنای مورد نظر من در اینجا همه، کلاً و تمام است. نمونه‌هایی زیر کاربرد «پاک» را در معنای همه، تمام و کلاً مشاهده می‌کنیم.
بیدل گوید:
چون سپند آرام جسم دردناکم ناله است
شعلۀ آهی که خواهد سوخت پاکم ناله است
سعدی گوید:
غم عشق آمد و غم‌های دگر پاک ببرد
سوزنی باید کز پای برآرد خاری
حافظ گوید:
کیسۀ سیم و زرت پاک بباید پرداخت
زین طمع‌ها که تو از سیم‌بران می‌داری
جامی گوید:
هرچه بدهی به کسی باز مجو
دل ز اندیشۀ آن پاک بشو
بیهقی می‌نویسد:
 و دیگر برادران و قومش را... فروگرفتند و هر چه داشتند همه پاک بستدند. و دور باشید از زنان که نعمت پاک بستانند و خانها ویران کنند. فرمودیم تا دست وی از شغل عرض کوتاه کردند و وی را جایی نشاندند و نعمتی که داشت پاک بستدند. (تاریخ بیهقی، به نقل از دهخدا)

و در بارۀ پَگ در گویش هزاره‌گی:

واژۀ پاک در گویش هزاره‌گی معمولاً نقش توصیفی ندارد بلکه نقش ضمیر مبهم و قید را دارد و بیانگر دو معنای «همه‌گی» و «بسیار» است. ساختار این واژه در مسیر زمان تغییر کرده و با حذف الف به شکل «پک» در آمده و سپس به دلیل نزدیکی مخرج /ک/ با/گ/ و آسانی تلفظ /گ/ در این واژه، به «پگ» تبدیل شده است. «پگ» در عبارات «پگ‌شی خوبه» «پگ شُم/ پگ شیم بایید»، «پگ بِراریم»، «پگ دِیونه یه»، «پگ شی از تو باشه»، «پگ‌خوره ـ از اصطلاحات طوی» و غیره به معنای همه‌گی و بسیار یا کاملاً است. این واژه اما در ترکیبات «پگ کلو»، «پگ دور»، «پگ یخ» و غیره به معنای بسیار است. پگ در این گویش برای بیان تمیزی کاربرد ندارد. مترادف پاک به معنای تمیز در گویش هزاره‌گی واژۀ «سُتره» است که در آینده توضیح داده خواهد شد.

و در بارۀ بِیخِی/ بیخین:

این واژه در ولایت غزنی به کار می‌رود؛ واژۀ پگ را در غزنی به کار نمی‌برند؛ البته به استثنای «پگ‌خوره» که در آنجا هم کاربرد دارد. در فرهنگ‌های زبان دری واژۀ «بیخی» وجود ندارد، اما در گفتار مردم بسیار است. ترکیبات «بیخی/ بیخین شیم»، «بیخی/ بیخین ‌شی»، «بیخی/ بیخین مو» تقریباً با پگ (همه‌گی) مترادف است. در غزنی اما بجای «پگ دور»، ترکیب «غدر دور» استفاده می‌شود و به این گونه، نقش قیدی پگ را در ولایت غزنی، واژۀ «غدر» به عهده دارد؛ مانند: «غدر یخ»، «غدر گیرو» و غیره. بیخ در گفتار مردم با ساختار‌های استعاری (استعارۀ مکنیه) نیز به کار می‌رود که به معنای ریشه و پایه است. در وصف ماما: «تو بیخی ما جیگول». در بیان تأسف: «خوب بیخ‌کنده‌غو استه!» «بیخ شی از بیخا کنده شد!» و غیره.

ساختار واژۀ «بیخی/بیخین» شبیه صفت نسبتی است؛ مانند: سیم سیمی/ سیمین، گِل گِلی/ گِلین، روی رویی رویین و غیره. واژۀ بیخی احتمال دارد از واژۀ «بیخ» به معنای ریشه و بن ساخته شده باشد. بیخی در نقش وصفی خود از این معنا تابعیت می‌کند؛ مانند: «بیخی خرابه = ریشه‌یی خراب است»، «بیخی سخته = بنیادی سخت است» و غیره.

بیخ در گفتار مردم به معنای پهلو و ماحول نیز کاربرد دارد؛ مثلاً: «بیخای خانه»، «بیخ تندور»، «د بیخ مه بیشی»، «د بیخ تو باییم»، «بیخ دیوال» و غیره. از بیخ (پهلو) نیز می‌تواند صفت نسبتی بیخی ساخته شود؛ مثلا: بیخ بیخی (آنچه/ آنکه مربوط به دور و بر است) شبیه فامیل فامیلی (آنچه/ آنکه مربوط به فامیل است) و غیره. اگر این توضیح درست باشد، می‌توان گفت که «بیخی» در این کاربرد به معنای اشیا یا افراد مربوط به دَور و بر ما می‌شود.

واژۀ بیخی در زبان پشتو نیز به معانی کاملاً و هرگز استفاده می‌شود، اما بیخین در پشتو کاربرد ندارد. نون در گویش هزاره‌گی برای اشباع آوایی (میانجی) به آن اضافه شده است؛ آنگونه که در زبان معیاری به سیمی (سیمین) اضافه شده است. به این ترکیبات پشتو توجه کنید: «بیخی بند شوه»، «بیخی صحیح ده»، «بیخی حیران شوم»،  «بیخی ډیر» و غیره. علاوه از معانی مذکور، به معنای هرگز هم به‌کار می‌رود: «بیخی د منلو ور نده»، «بیخی نه کیژی» و غیره. این در حالی است که ـ خلاف فرهنگ فارسی ـ واژۀ «بیخی» در فرهنگ پشتو درج است، اما واژۀ «بیخ» درج نیست.

توضیح دادنِ «بیخی»، بیخی منده کد!

اگر شما توضیح بهتری دارید حتماً بنویسید.

قابل یادآوری می‌دانم که باری در یک نشست دوستانه، استاد فاضل کیانی نیز به مطلبی شبیه سایش واژه‌ها توسط گوینده‌گان اشاره‌ای داشت که برایم جالب بود. فکر می‌کنم اشارۀ وی، الهام‌بخش مقدمۀ توضیح کنونی باشد.

با احترام

محمد ستوده


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

تأملی به مسألۀ زبان در افغانستان

نشر شده در روزنامۀ اطلاعات روز، لینک PDF: https://www.etilaatroz.com/wp-content/uploads/2019/05/Language-in-Afghanistan.pdf محمدجان س...