جمله های مرکب و معترضه
در کتاب المعجم فی معاییر اشعارالعجم
محمدجان ستوده، 2010م
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ دوستی از جمله حمله علم، و برادری از جمله ابناء فضل، که در
عیون علوم و فنون آداب از اکفا و اقران، قصب السبق برده بود و در حل مشکلات معارف
نقلی و کشف معضلات مطالب عقلی، بر امثال و اضراب، مزیت تقدم یافته و می خواست
تا بر معاییر اشعار عرب و عجم که بیشتر اهل تمئیز از حلیت معرفت آن عاطل باشند،
واقف شود. و بر نقد نیک و بد کلام منظوم، که اغلب ارباب فضل در اصابت تمیز آن
قاصر باشند، قادر گردد.
جمله های معترضه در جمله بالا:
الف ـ در عیون علوم و فنون آداب از اکفا و اقران، قصب السبق برده بود.
ب ـ در حل مشکلات معارف نقلی و کشف معضلات مطالب عقلی، بر امثال و
اضراب، مزیت تقدم یافته.
ت ـ بیشتر اهل تمئیز از حلیت معرفت آن عاطل باشند.
پ ـ که اغلب ارباب فضل در اصابت تمیز آن قاصر باشند.
با حذف جمله های معترضه این جمله مرکب باقی می ماند:
دوستی از جمله حمله علم و برادری از جمله ابناء فضل می خواست تا بر
معاییر اشعار عرب و عجم قادر گردد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2 ـ از من در شهر مرو جددالله عمرانها که مجمع اصحاب طبع و مربع
ارباب علم نظم و نثر بود، در این فن التماس موامره یی کرد تا غور معرفت من در
شرح غوامض آن بشناسد و اقتراح تصنیفی نمود تا اندازه شاو من در مضمار تفصی از
مضایق آن بداند.
جمله های معترضه:
الف ـ جددالله عمرانها
ب ـ که مجمع اصحاب طبع و مربع ارباب علم نظم و نثر بود.
جمله های پیرو:
الف ـ تا غور معرفت من در شرح غوامض آن بشناسد
ب ـ تا اندازه شاو من در مضمار تفصی از مضایق آن بداند.
پس از حذف جمله های معترضه و پیرو جمله زیر باقی می ماند:
از من در شهر مرو در این فن التماس موامره یی کرد و اقتراح تصنیفی
نمود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
3 ـ سلسله حب الوطن در جنبانید و داعیه مقام ری که مسقط راس و مقطع
سره بود، در باطن ظاهر گردید.
جمله معترضه:
که مسقط راس و مقطع سره بود.
پس از حذف جمله معترضه این جمله باقی می ماند:
سلسله حب الوطن در جنبانید و داعیه مقام ری در باطن ظاهر گردید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
4 ـ و عاقبت الامر آوازه هجوم کفار و نجوم فتنه تتار، که از دو سال
باز منتشر بود، محقق گشت و خبر استیلا ایشان ایشان بر بلاد ماورالنهر و استعلا
بر عساکری که به حفظ آن نواحی منسوب بودند، متواتر شد.
جمله های معترضه:
الف ـ که از دو سال باز منتشر بود،
ب ـ که به حفظ آن نواحی منسوب بودند.
پس از حذف جمله های معترضه:
و عاقبت الامر آوازه هجوم
کفار و نجوم فتنه تتار، محقق گشت و خبر استیلای ایشان بر بلاد ماورالنهر و استعلا
بر عساکر آن نواحی متواتر شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
5 ـ تا قریب پنجاه و شست هزار سوار شمشیر زن برگستوان دار، که به
ظاهر بلخ در حلقه قوبه خاص مرتب بودند بر مقدار پنج فرسنگ، خیمه در خیمه زده و
طناب در طناب کشیده و پیش از آن هر فوج از ایشان به تاختنی ملکی گرفته و به حمله
یی لشکری شکسته.
جمله ی معترضه:
الف ـ که به ظاهر بلخ در حلقه قوبه خاص مرتب بودند.
پس از حذف جمله معترضه:
تا قریب پنجاه و شست هزار سوار شمشیر زن برگستوان دار، بر مقدار پنج فرسنگ، خیمه
در خیمه زده و طناب در طناب کشیده و پیش از آن هر فوج از ایشان به تاختنی ملکی
گرفته و به حمله یی لشکری شکسته.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
6 ـ به مجرد آوازه نزول کفار بر شط جیحون، نظام چنان چمعیتی از هم
فروگشاده کالفراش المبثوث، متشعث خاطر و متشعب رای گشت و بی مناطحه و مقابله از
محامات ثغر اسلام و محافظت بیضه ملک، تفادی نمودند و مرکز مقام خالی گذاشت و طرایق
قددا و عبادید و عددا هر فرقه فروقه به گوشه یی افتادند و عار و شنار هزیمت بی جنگ
را به نام و ننگ چندین ساله خویش راه داد ـ یفعل الله مایشاء و یحکم مایرید
ـ تا خصم از تنسم آن بددلی، که تا آن حد، از هیچ لشکر تصور نکرده بودند،
چنان دلیر شد و از مقاومت لشکر اسلام که از آن حسابی تمام برگرفته بودند،
چنان ایمن گشت که هر قوم روی به هرطرفی نهادند و هرجوق قصد شهری کرد.
جمله های معترضه:
الف ـ یفعل الله مایشاء و یحکم مایرید.
ب ـ که تا آن حد، از هیچ لشکر تصور نکرده بودند.
پ ـ که از آن حسابی تمام برگرفته بودند.
ت ـ که هر قوم روی به هرطرفی نهادند و هرجوق قصد شهری کرد.
جمله پیرو:
الف ـ تا خصم از تنسم آن بددلی، چنان دلیر شد
پس از حذف جملات معترضه، توصیفی و مترادفات:
به مجرد آوازه نزول کفار
بر شط جیحون، نظام چنان جمعیتی از هم فروگشاده و مرکز مقام خالی گذاشت و هر فرقه
فروقه به گوشه یی افتادند و عار هزیمت بی جنگ را به نام و ننگ چندین ساله خویش راه
داد تا خصم از تنسم آن بددلی، دلیر شد و از مقاومت لشکر اسلام ایمن گشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
7 ـ از کافه ساکنان آن دو ولایت بهشت آسا، جز مشتی عورات و اطفال و
بعضی از صناع و محترفه که در ربقه اسار بر یکدیگر بخش کرده بودند و به رسم عبید
تهنیت را به معاهد خویش فرستاد زنده رها نکردند و عادیه عیث و فساد ایشان به
سایر اقالیم عالم عدوی کرد و از صواعق رعد و برق آن اقطار و آفاق جهان در تشویش
افتاد.
جمله ی معترضه:
الف ـ که در ربقه اسار بر یکدیگر بخش کرده بودند و به رسم عبید
تهنیت را به معاهد خویش فرستاد.
پس از حذف جمله معترضه مترادفات و توصیفات:
از کافه ساکنان آن دو ولایت، جز مشتی عورات و اطفال و بعضی از صناع
زنده رها نکردند و فساد ایشان به سایر اقالیم عالم عدوی کرد و از صواعق رعد و برق
آن اقطار جهان در تشویش افتاد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
8 ـ به هیچ وجه زلزله خوف و ولوله رعب آن قتل بی دریغ و غارت شعوا، که
از آن حزب قهر خدا که به چند نوبت در چند شهر دیده بودم و مشاهد کرده از ضمیر گم نمی شد، خاصه که یک دو کرت در
دست بعضی از شحنگان ری افتاده بودم و ذل استخدام گماشتگان ایشان کشیده و از آن
جهت دل از جان شیرن برآمده و جان از زندگانی مستلذ متبرم شده.
جملات معترضه:
الف ـ که از آن حزب قهر خدا که به چند نوبت در چند شهر دیده بودم و
مشاهد کرده.
ب ـ خاصه که یک دو کرت در دست بعضی از شحنگان ری افتاده بودم و ذل
استخدام گماشتگان ایشان کشیده.
پس از حذف جملات معترضه و مترادفات:
به هیچ وجه زلزله خوف آن قتل بی دریغ از ضمیر گم نمی شد، و از آن جهت
دل از جان شیرن برآمده و جان از زندگانی مستلذ متبرم شده.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
9 ـ اطراف فراهم گرفتم و علایق منقطع گردانید، و با غموض مسالک و
ناایمنی راه ها خود را به مامن پارس انداختم و به حصن خدمت خداوند پادشاه سعید،
اتابک سعد ابن زنگی انارالله برهانه و اعلی فی علیین مکانه، التجا ساخت.
جمله معترضه:
الف ـ انارالله برهانه و اعلی فی علیین مکانه.
پس از حذف جمله معترضه:
اطراف فراهم گرفتم و
علایق منقطع گردانید، و با غموض مسالک و ناایمنی راه ها خود را به مامن پارس انداختم
و به حصن خدمت خداوند پادشاه سعید، اتابک سعدبن زنگی التجا ساخت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
10 ـ عمر و ملک و مملکت به خلف صدق و ولی عهد او ـ پادشاه معظم،
خاقان اعظم، مالک رقاب الامم، مولی الملوک العرب و العجم، اعد الولاة العالم، اکمل
رعاه بنی آدم، حافظ البلاد، راعی العباد، مدیل الاولیا، مذیل الاعداء، المنصور من
السماء، الموید باعظم الاسماء، مظفرالدنیا و الدین، غیاث الاسلام و المسلمین،
عضدالخلفاء و السلاطین، ظل الله فی الارضین، المخصوص بعنایت رب العالمین، قهرمان
الماء و الطین، علاءالدوله القاهره، ضیاءالمله ظاهره، بهاءالامت الباهره، یمین
السلطنه والخلافه، باسط النصفه والرافه، محی الخیرات، ولی الحسنات، ماحی البدعات،
محرز ممالک البر و البحر، مظهر المراسم الاعلاء والقهر، وارث ملک سلیمان سلغر
سلطان اعظم، اتابک ابوبکر بن سعد، ناصر امیرالمومنین ـ ابدالدهر پاینده داراد.
القاب و توصیفات که به صورت جمله های معترضه آمده است:
پادشاه معظم، خاقان اعظم، مالک رقاب الامم، مولی الملوک العرب و العجم،
اعد الولاة العالم، اکمل رعاه بنی آدم، حافظ البلاد، راعی العباد، مدیل الاولیا،
مذیل الاعداء، المنصور من السماء، الموید باعظم الاسماء، مظفرالدنیا و الدین، غیاث
الاسلام و المسلمین، عضدالخلفاء و السلاطین، ظل الله فی الارضین، المخصوص بعنایت
رب العالمین، قهرمان الماء و الطین، علاءالدوله القاهره، ضیاءالمله ظاهره،
بهاءالامت الباهره، یمین السلطنه والخلافه، باسط النصفه والرافه، محی الخیرات، ولی
الحسنات، ماحی البدعات، محرز ممالک البر و البحر، مظهر المراسم الاعلاء والقهر،
وارث ملک سلیمان سلغر سلطان اعظم، اتابک ابوبکر بن سعد، ناصر امیرالمومنین.
پس از حذف توصیفات و القاب:
عمر و ملک و مملکت به خلف صدق و ولی عهد او ابدالدهر پاینده داراد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
11 ـ مسالک و ممالک که از تغلب دزدان و تعدی قطاع طریق مهجور و
مدروس مانده بود به حسن حراست و سیاست او مسلوک و مامون گشته.
جمله معترضه:
الف ـ که از تغلب دزدان و تعدی قطاع طریق مهجور و مدروس مانده بود.
پس از حذف جمله معترضه:
مسالک و ممالک به حسن
حراست و سیاست او مسلوک و مامون گشته.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
12 ـ ساکنان قری و مزارع که به سبب غلاء سعر و تعذر زراعت، به جلا
مبتلا شده بودند از شمول معدلت و عموم مرحمت او روی به اوطان مالوف بازنهاده.
جمله معترضه:
الف ـ که به سبب غلاء سعر و تعذر زراعت، به جلا مبتلا شده بودند.
پس از حذف جمله معترضه:
ساکنان قری و مزارع از
شمول معدلت و عموم مرحمت او روی به اوطان مالوف بازنهاده.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
13 ـ اهوا و آراء امنا و امرا که در انتهاج مناهج عبودیت متفرق و
مختلف گشته بود، به لطف استمالت او برسلوک جاده استقامت موتلف و متفق شده.
جمله معترضه:
الف ـ که در انتهاج مناهج عبودیت متفرق و مختلف گشته بود.
پس از حذف جمله معترضه:
اهوا و آراء امنا و امرا
به لطف استمالت او برسلوک جاده استقامت موتلف و متفق شده.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
14 ـ و بر صدق این دعوی و صحت این قضیه چند گواه عدل و دلیل واضح دارم که
کدورت زور، زلال شهادت آن را تیره نگرداند و گرد نقص بر دامن دلالت آن ننشیند،
یکی آنکه در عنفوان جوانی و ریعان کامرانی که مجال وساوس شیطانی فصیح تر باشد و
میدان هواجس نفسانی بسیط تر، از مناکیر و مناهی دست بداشته است و معاشرت معازف
و ملاهی را پشت پای زده؛ و تحری رضای الهی را بر تتبع هوای پادشاهی تقدیم کرده و
تخلق به اخلاق اولیا را بر تاسی به سیرت پادشاهان دنیا ترجیح نهاده، تا به برکت
آن، بازار فسق و فجور، فتور گرفته است و رواج تهتک و فساد، کساد پذیرفته، رسته امر
معروف، معمور شده، و متاع عفت و صلاح مرغوب گشته.
جمله های معترضه:
الف ـ که کدورت زور، زلال شهادت آن را تیره نگرداند و گرد نقص بر
دامن دلالت آن ننشیند.
ب ـ که مجال وساوس شیطانی فصیح تر باشد و میدان هواجس نفسانی بسیط تر.
پس از حذف جمله های معترضه و مترادفات:
و بر صحت این قضیه چند گواه عدل و دلیل واضح دارم، یکی آنکه در عنفوان
جوانی از مناکیر و مناهی دست بداشته است و معاشرت معازف را پشت پای زده؛ و تحری
رضای الهی را بر تتبع هوای پادشاهی تقدیم کرده و تخلق به اخلاق اولیا را بر تاسی
به سیرت پادشاهان دنیا ترجیح نهاده، تا به برکت آن، بازار فسق و فجور، فتور گرفته
است و رواج تهتک و فساد، کساد پذیرفته، رسته امر معروف، معمور شده، و متاع عفت و
صلاح مرغوب گشته.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
16 ـ تا این غایت صد هزار دینار املاک نفیس و اسباب متقوم از دیه های
معظم و مزارغ مغل و باغ هاء پر نعمت و سرای هاء عالی که سال ها درخور دیوان
اعلا بود، به مجرد شبهتی که در نقل ملک آن باز نمودند به مدعیان آن باز فرموده
است.
جمله معترضه:
الف ـ که سال ها درخور دیوان اعلا بود.
پس از حذف جمله معترضه:
تا این غایت صد هزار دینار املاک نفیس و اسباب متقوم از دیه های معظم و
مزارغ مغل و باغ هاء پر نعمت و سرای هاء عالی به مجرد شبهتی که در نقل ملک آن باز
نمودند به مدعیان آن باز فرموده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
17 ـ و آنچه به رسم صدقه السر و ارزاق داره روز به روز و ماه به ماه به
علما و صلحا و سادات و کبرا و اصحاب حدیث و حمله القرآن و سیار مستحقان غریب و
شهری و مستوطن و طاری از مردان و زنان و مشایخ و اطفال می رسد، چون خلال جلال
او بی پایان است و چون خصال کمال او بی قیاس.
جمله معترضه:
الف ـ چون خلال جلال او بی پایان است و چون خصال کمال او بی قیاس.
پس از حذف جمله معترضه:
و آنچه به رسم صدقه السر و ارزاق داره روز به روز و ماه به ماه به علما
و صلحا و سادات و کبرا و اصحاب حدیث و حمله القرآن و سیار مستحقان غریب و شهری و مستوطن
و طاری از مردان و زنان و مشایخ و اطفال می رسد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
18 ـ و چون به واسطه اجتماع عساکر و آوازه حرکت رایات اعلی حفت بالنصر
و الظفر آن جماعت را، از وخامت عاقبت این اقدام و سوء مغبه این جسارت، انتباهی
پدید آید و از کرده پشیمانی روی نماید و به اصدار کتب و انفاذ پیش آیند و دست در
دامن اعتذار زنند، پادشاه ـ خلد الله سلطانه و نصر انصاره و اعوانه ـ در
استماع کلمات این فرستادگان مبالغ تجامل ایشان را تحمل فرماید و اباطیل اعذار
ایشان را در محل قبول آرد، تا کعبتین این وحشت را به لطف تدبیر بازمالد.
جمله ی معترضه:
الف ـ خلد الله سلطانه و نصر انصاره و اعوانه.
جمله پیرو:
تا کعبتین این وحشت را به لطف تدبیر بازمالد.
پس از حذف جمله معترضه و پیرو:
و چون به واسطه اجتماع عساکر و آوازه حرکت رایات اعلی حفت بالنصر و
الظفر آن جماعت را، از وخامت عاقبت این اقدام و سوء مغبه این جسارت، انتباهی پدید
آید و از کرده پشیمانی روی نماید و به اصدار کتب و انفاذ پیش آیند و دست در دامن
اعتذار زنند، پادشاه در استماع کلمات این فرستادگان مبالغ تجامل ایشان را تحمل
فرماید و اباطیل اعذار ایشان را در محل قبول آرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
19 ـ و گواه دیگر آنکه اشراف اطراف و اعیان بلدان که درین دور حیف و
جور و باحور فتنه از مایه دستگاه خویش افتاده اند و از سایه مال و جاه خویش بر
صحراء ناکامی مانده و به آوازه امن و امانی که بحمدالله ساحت این مملکت را شامل
است و امید عدل و احسانی که به محض فضل حق، طینت پاک و طیت طیبه این پادشاه نیکو
نهاد را حاصل است، چون مرغان تشنه که جان به آب اندازند ـ من کل فج
عمیق ـ روی به زلال حضرت جلال او می نهند.
جمله های معترضه:
الف ـ که درین دور حیف و جور و باحور فتنه از مایه دستگاه خویش
افتاده اند و از سایه مال و جاه خویش بر صحراء ناکامی مانده و به آوازه امن و
امانی که بحمدالله ساحت این مملکت را شامل است و امید عدل و احسانی که به محض فضل
حق، طینت پاک و طیت طیبه این پادشاه نیکو نهاد را حاصل است.
ب ـ که جان به آب اندازند.
پ ـ من کل فج عمیق
پس از حذف جمله های معترضه:
و گواه دیگر آنکه اشراف اطراف و اعیان بلدان چون مرغان تشنه روی به
زلال حضرت جلال او می نهند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
20 ـ و پادشاه که جاوید عمر باد، همگنان را در پناه مرحمت خویش
می گیرد و جناح مرحمت بر فرق شان می گستراند.
جمله معترضه:
الف ـ که جاوید عمر باد
پس از حذف جمله ی معترضه:
و پادشاه همگنان را در پناه مرحمت خویش می گیرد و جناح مرحمت بر فرق
شان می گستراند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
21 ـ مناعت منازل آن از کنار آب بصره تا سواحل هند، در تکسیر هفت صد
فرسنگ به تجشم فوجی از حشم منصور و شرذمه یی از درگاه جهان پناه، بی آنکه بر
صاحب حقی از آن حضرت حیفی رفت یا خونی به ناحق ریخته شد، مستخلص و مسلم گشت و
در سلک ملک فارس منتظم شد.
جمله معترضه:
الف ـ بی آنکه بر صاحب حقی از آن حضرت حیفی رفت یا خونی به ناحق ریخته
شد.
پس از حذف جمله معترضه:
مناعت منازل آن از کنار آب بصره تا سواحل هند، در تکسیر هفت صد فرسنگ
به تجشم فوجی از حشم منصور و شرذمه یی از درگاه جهان پناه، مستخلص و مسلم گشت و در
سلک ملک فارس منتظم شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
22 ـ و امید است که عنقریب تمامی ممالک عراق، بلکه جمله آفاق، که
احیا و استعمار آن را حسن ارعاء و کمال شفقت چنو پادشاهی دادگر رعیت پرور متعین
است، به خطبه و سکه مبارک او متزین شود و قطان و اهالی آن دیار که از میان
جان عبید و موالی این دولتخانه اند، چنانکه از دست نکبت در پای محنت فرسوده
گشته اند، در سایه عاطفت و کنف مرحمت او آسوده گردند.
جمله معترضه:
الف ـکه احیا و استعمار آن را حسن ارعاء و کمال شفقت چنو پادشاهی
دادگر رعیت پرور متعین است.
ب ـ که از میان جان عبید و موالی این دولتخانه اند.
ج ـ چنانکه از دست نکبت در پای محنت فرسوده گشته اند.
پس از حذف جمله های معترضه:
و امید است که عنقریب تمامی ممالک عراق، بلکه جمله آفاق به خطبه و سکه
مبارک او متزین شود و قطان و اهالی آن دیار، در سایه عاطفت و کنف مرحمت او آسوده
گردند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
23 ـ مرا در این مدت با افاضل فارس که فوارس میدان فضل و امائل
اعیان هنرند، هریک در تفنن علوم، بحری زاخر و در تبرز آداب، شمسی طالع، عمرالله
رباع العلم بفضل مثلهم و این لهم المثل فی الفضل، اختلاطی اتفاق می افتاد و در
خدمت شان از هر نوع بحثی می رفت.
جمله معترضه:
الف ـ که فوارس میدان فضل و امائل اعیان هنرند، هریک در تفنن علوم،
بحری زاخر و در تبرز آداب، شمسی طالع، عمرالله رباع العلم بفضل مثلهم و این لهم
المثل فی الفضل.
پس از حذف جمله ی معترضه:
مرا در این مدت با افاضل فارس اختلاطی اتفاق می افتاد و در خدمت شان از
هر نوع بحثی می رفت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
24 ـ و ایشان از آنجا که غریب دوستی اهل هنر و عیب پوشی ارباب فضل
است، آن را به عین الرضا ملحوظ داشتند و از تحسین و آفرین خویش محفوظ گردانید.
جمله معترضه:
الف ـ از آنجا که غریب دوستی اهل هنر و عیب پوشی ارباب فضل است.
پس از حذف جمله معترضه:
و ایشان آن را به عین الرضا ملحوظ داشتند و از تحسین و آفرین خویش
محفوظ گردانید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
25 ـ اما جمعی دیگر از طایف ظرفا و حلیه شعرا که در اعجاز نظم پارسی
دم عیسوی زنند و در ابراز آیات معانی دری ید موسوی نمایند، به حکم آنکه بناء
این تالیف بر لغت تازی است بر آن دقی گرفتند.
جمله ی معترضه:
الف ـ که در اعجاز نظم پارسی دم عیسوی زنند و در ابراز آیات معانی
دری ید موسوی نمایند.
پس از حذف جمله معترضه:
اما جمعی دیگر از طایف ظرفا و حلیه شعرا به حکم آنکه بناء این تالیف بر
لغت تازی است بر آن دقی گرفتند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
25 ـ ماه و زهره و عطارد در وسط السماء آفتاب و مشتری از تثلیث ناظر
زحل و مریخ از تسدیس متصل که خاص و عام مفتون این نوع شده اند، عالم و عامی
مشعوف این شعر گشته؛ زاهد و فاسق را در آن نصیب صالح و طالح را بدان رغبت کثر
طبعانی که نظم از نثر نشناسند و از وزن
و ضرب خبر ندارند، به بهانه ترانه یی در رقص آیند، مرده دلانی که
میان لحن موسیقار و نحیق حمار فرق نکنند و از لذت بانگ چنگ بهزار فرسنگ دور باشند
بر دوبیتی جان بدهند، و به حقیقت هیچ وزن از اوزان مبتدع و اشعار مخترع که بعد
از خلیل احداث کرده اند بدل نزدیکتر و در طبع آویزنده تر از این نیست.
جمله های معترضه:
الف ـ که خاص و عام مفتون این نوع شده اند
ب ـ که نظم از نثر نشناسند و از وزن
و ضرب خبر ندارند
پ ـ که میان لحن موسیقار و نحیق حمار فرق نکنند و از لذت بانگ چنگ
بهزار فرسنگ دور باشند
ت ـ که بعد از خلیل احداث کرده اند
پس از حذف جمله های معترضه:
ماه و زهره و عطارد در وسط السماء آفتاب و مشتری از تثلیث ناظر زحل و
مریخ از تسدیس متصل، عالم و عامی مشعوف این شعر گشته؛ زاهد و فاسق را در آن نصیب
صالح و طالح را بدان رغبت، کثر طبعان به بهانه ترانه یی در رقص آیند، مرده دلانی
بر دوبیتی جان بدهند، و به حقیقت هیچ وزن از اوزان مبتدع و اشعار مخترع بدل
نزدیکتر و در طبع آویزنده تر از این نیست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
26 ـ باربد جهرمی که استاد بربطی بود، بناء لحون و اغانی خویش
در مجلس خسور پرویز که آن را خسروانی خوانند با آنکه سربسر مدح و آفرین
خسرو است بر نثر نهاده است و هیچ کلام منظوم در آن به کار نداشته.
جمله های معترضه:
الف ـ که استاد بربطی بود.
ب ـ که آن را خسروانی خوانند
پ ـ با آنکه سربسر مدح و آفرین خسرو است.
پس از حذف جمله های معترضه:
باربد جهرمی بناء لحون و اغانی خویش در مجلس خسور پرویز بر نثر نهاده
است و هیچ کلام منظوم در آن به کار نداشته.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
27 ـ و گفتند حروف آخرین آن به یکدیگر ماننده تا فرق بود میان مقفی و
غیر مقفی که سخن بی قافیت را شعر نشمرند اگرچه موزون افتد.
جمله معترضه:
الف ـ که سخن بی قافیت را شعر نشمرند اگرچه موزون افتد.
ب ـ پس از حذف جمله معترضه:
و گفتند حروف آخرین آن به یکدیگر ماننده تا فرق بود میان مقفی و غیر
مقفی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
28 ـ اما سبب آنکه کلام موزون را شعر خواندند ابو عبدالله قاسم بن سلام
بغدادی که یکی از ائمه نحو و لغت و تاریخ بوده است می گوید یعرب بن قحطان
بن عابر بن شالخ بن ارفخشدبن سام بن نوح صلوات الله علیه که چهارصد سال عمر
یافته بوده است و او را یعرب از این جهت خوانده اند که عربی گفته است و
بعد از طوفان لغت عربی از او منتشر شد.
جمله های معترضه:
الف ـ که یکی از ائمه نحو و لغت و تاریخ بوده است.
ب ـ که چهارصد سال عمر یافته بوده است.
پ ـ که عربی گفته است.
پس از حذف جمله های معترضه:
اما سبب آنکه کلام موزون را شعر خواندند ابو عبدالله قاسم بن سلام
بغدادی می گوید یعرب بن قحطان بن عابر بن شالخ بن ارفخشدبن سام بن نوح صلوات الله
علیه بعد از طوفان لغت عربی از او منتشر شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
29 ـ و در محفلی خاص که اکابر اقارب و اعیان خویشان او حاضر بودند
انشاد کرد ایشان چون هرگز سخن موزون نشنیده بودند گفتند. ماهذاالترتیل الذی ماکنا
شعرنا بک این چه نسق سخن و ترتیب کلامست که از تو مثل این گفتار نداسته ایم.
جمله های معترضه:
الف ـ که اکابر اقارب و اعیان خویشان او حاضر بودند.
ب ـ که از تو مثل این گفتار نداسته ایم.
پس از حذف جمله معترضه:
و در محفلی خاص انشاد کرد ایشان چون هرگز سخن موزون نشنیده بودند
گفتند. ماهذاالترتیل الذی ماکنا شعرنا بک این چه نسق سخن و ترتیب کلامست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
30 ـ و از مکلفات اشعار یکی آن است که کلمات تازی که در محاورت
پارسی گویان غریب باشد یا کلمات فهلوی که در لغت دری مهجور الاستعمال باشد
در آن بکار دارند، چنانکه در قصیده منوچهری که به مطلع:
غرابا مزن بیشتر زین نعیقا که
مهجور کردی مرا از عشیقا است
دیده می شود.
جمله های معترضه:
الف ـ که در محاورت پارسی گویان غریب باشد
ب ـ که در لغت دری مهجور الاستعمال باشد
پ ـ که به مطلع:
غرابا مزن بیشتر زین نعیقا که
مهجور کردی مرا از عشیقا است
پس از حذف جمله های معترضه:
و از مکلفات اشعار یکی آن است که کلمات تازی یا کلمات فهلوی در آن بکار
دارند، چنانکه در قصیده منوچهری دیده می شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
31 ـ و شعر مطبوع آن باشد که نثر بلیغ و نظمی بدیع دارد و قوافی آن
درست و معانی لطیف و الفاظ عذب بود و حروف و کلمات آن برهم افتاده و به لفظ، کلمات
او مشکل نبود و تجنیسیات آن متکرر و صناعات آن متکلف نباشد و بناء آن بر مشهورات
لغت دری صحیح بود و از غرایب لغه الفرس و مصطلحات هر ولایت پاک باشد و کلمات عربی که
در محاورت پارسی گویان نیاید در آن مستعمل نبود و از حروف زواید و حشوهای قبیح
که جهت انبارش بیت استعمال کنند و از تغییرات الفاظ که قدما ضرورت شعر
را در اشعار خویش جایز داشته اند خالی باشد تا به شنودن آسان و به گفتن دشوار
بود.
جمله های معترضه:
الف ـ که در محاورت پارسی گویان نیاید.
ب ـ که جهت انبارش بیت استعمال کنند.
پ ـ که قدما ضرورت شعر را در اشعار خویش جایز داشته اند.
پس از حذف جمله های معترضه:
و شعر مطبوع آن باشد که نثر بلیغ و نظمی بدیع دارد و قوافی آن درست و
معانی لطیف و الفاظ عذب بود و حروف و کلمات آن برهم افتاده و به لفظ، کلمات او
مشکل نبود و تجنیسیات آن متکرر و صناعات آن متکلف نباشد و بناء آن بر مشهورات لغت
دری صحیح بود و از غرایب لغه الفرس و مصطلحات هر ولایت پاک باشد و کلمات عربی در
آن مستعمل نبود و از حروف زواید و حشوهای قبیح و از تغییرات الفاظ خالی باشد تا به
شنودن آسان و به گفتن دشوار بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
32 ـ بدان که شعر را ادواتی است و شاعری را مقدماتی که بی آن هیچ کس
را لقب شاعری نزیبد و بر هیچ شعر نام نیک درست نیاید، اما ادوات شعر کلمات
صحیح و الفاظ عذب و عبارات بلیغ و معانی لطیف است که چون در قالب اوزان مقبول
ریزند و در سلک ابیات مطبوع کشند آن را شعر نیک خوانند.
جمله های معترضه:
الف ـ که بی آن هیچ کس را لقب شاعری نزیبد و بر هیچ شعر نام نیک
درست نیاید.
ب ـ که چون در قالب اوزان مقبول ریزند و در سلک ابیات مطبوع کشند آن را
شعر نیک خوانند.
پس از حذف جمله های معترضه:
بدان که شعر را ادواتی است و شاعری را مقدماتی، اما ادوات شعر کلمات
صحیح و الفاظ عذب و عبارات بلیغ و معانی لطیف است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
33 ـ و اما مقدمات شاعری آن است که مرد بر مفردات لغتی که بر آن شعر
خواهد گفت وقوف یابد و اقسام ترکیبات صحیح و فاسد آن را مستحضر شود.
جمله معترضه:
الف ـ که بر آن شعر خواهد گفت.
پس از حذف جمله ی معترضه:
و اما مقدمات شاعری آن است که مرد بر مفردات لغت وقوف یابد و اقسام
ترکیبات صحیح و فاسد آن را مستحضر شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
34 ـ نباید که هیچ عاقل صاحب مروت مادح خویش را که به طمعی شعر به
وی آورده باشد از جایزه یی محروم گذارد و باندک و بسیار در مقابله مدح باوی
احسانی نکند.
جمله ی معترضه:
الف ـ که به طمعی شعر به وی آورده باشد.
پس از حذف جمله معترضه:
نباید که هیچ عاقل صاحب مروت مادح خویش را از جایزه یی محروم گذارد و
باندک و بسیار در مقابله مدح باوی احسانی نکند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
35 ـ چنانکه مرا با فقیهی افتاد که به بخارا در سنه احدی و ستمائه
به خدمت من رغبت نمود و پنج شش سال او را نیکو بداشتم و او پیوسته شعر بد گفتی
و مردم بر وی خندیدند تا چون بعد از چند سال چون بر عزم عراق به مرو رسیدم روزی بر
دیوار سرایی که آنجا نزول کرده بودم نوشته دیدم.
جمله های معترضه:
الف ـ که به بخارا در سنه احدی و ستمائه به خدمت من رغبت نمود.
ب ـ که آنجا نزول کرده بودم.
پس از حذف جمله معترضه:
چنانکه مرا با فقیهی افتاد و پنج شش سال او را نیکو بداشتم و او پیوسته
شعر بد گفتی و مردم بر وی خندیدند تا چون بعد از چند سال چون بر عزم عراق به مرو
رسیدم روزی بر دیوار سرایی نوشته دیدم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ