۱۳۹۷ بهمن ۵, جمعه

زنان، پارلمان و قدرت



می‌خواهم به زنان جهان بگویم که جنبش‌های آزادی‌بخش شما هیچ کاری انجام نداده است؛ چرا که این جنبش‌ها در دست زنان بسیار احمق قرار دارند. آنان پیش از آنکه زنان انقلابی باشند، واکنشی‌اند. در غیر آن صورت، راه بسیار ساده و مهم و در عین حال اولویت‌ برای زنان این است که تقاضای رای جداگانه کنند. طوری که زنان فقط بتوانند به زنان رای دهند و مردان فقط به مردان. به این طریق با یک گام بسیار ساده، نصف پارلمان‌های جهان مملو از زنان خواهند شد. و زنان به صورت طبیعی در قدرت قرار خواهند گرفت؛ چرا که مردان به‌طور طبیعی به جنگ متمایل‌اند. آنان برای حصول امور جزئی، احزاب سیاسی و باورهای دینی خواهند ساخت. 

بنابراین؛ اگر نیم جمعیت پارلمان (زنان) یک مجموعۀ متحد را تشکیل دهند، نیم دیگر (مردان) حد اقل به هشت تا ده گروه تقسیم خواهند شد. به این طریق تمام جهان به دست زنان خواهد افتاد. و زنان علاقمند جنگ نیستند، آنان به سلاح اتومی علاقه‌ای ندارند؛ آنان به کمیونیزم و کاپیتالیزم نیز اهمیتی نمی‌دهند. 
تمام این «ایزم‌ها" ساختۀ مغز انسان است. زنان اما به شادمانی علاقه‌مند‌اند؛ با چیزهای کوچک زندگی خوشحال می‌شوند؛ چون یک خانۀ زیبا، یک باغ پرطراوت و یک حوض آب‌بازی. 
زندگی می‌تواند به بهشت تبدیل شود، اما تا زمانی که مردان به‌طور کلی از قدرت برکنار نشده‌اند، همچنان دوزخ باقی خواهد ماند. و مردان می‌توانند خیلی به سادگی از قدرت حذف شوند.

برگردان من از کتاب:
(The book of WOMAN, OSHO)

معذرت‌خواهی را ترویج و تدریس کنیم (در باب نزاع دانشجویان دانشگاه کابل)


علت درگیری‌های بزرگ، معمولاً مسائل و اشتباهات کوچک‌اند. گاهی این مسائل کوچک، باعث ازهم پاشیدن خانواده و گاهی باعث درگیری افراد یا جنگ‌های قومی ـ مذهبی می‌شوند. اما این اشتباهات کوچک به راحتی با یک عذرخواهی ساده قابل حل است. کافی است که یک کلمه بگوییم: «ببخشید!»
معلمان ما در مکاتب و دانشگاه‌ها می‌توانند از خویش آغاز کنند و در قبال اشتباهات خود، از شاگردان عذرخواهی کنند. آنها باید به شاگردان خود یاد بدهند که هیچ فردی به معنای قوم نیست و اگر فردی بنا به هر دلیلی دچار سهو و خطا می‌شود، باید بابت آن، پوزش بطلبد.

معذرت‌خواهی چیزی از شخصیت ما کم نمی‌کند، بلکه با آن، غرور و عزت طرفین حفظ می‌شود. من بسیار شاهد بوده‌ام که استادان ما در قبال اشتباه‌شان نه تنها پوزش نخواسته‌اند، بلکه حتا نیش زبان تحقیرآمیزانه هم به شاگردان زده‌اند. نتیجه‌اش نیزهمان است که هر روز شاهدش هستیم.
وقتی ما در قبال اشتباه خود عذرخواهی نمی‌کنیم، به غرور و کرامت دیگران آسیب می‌زنیم و این اشتباه می‌تواند رعایت نکردن صف غذا، نانوایی، اداره و چیزهای دیگر باشد. من بسیار دیده‌ام که مردمانی بدون توجه به صف طولانی مردم، بی‌شرمانه خودشان را در اول صف جا زده‌اند. وقتی دیگران ازش خواسته‌اند که نوبت را مراعات کنند، نه تنها مراعات و عذرخواهی نکرده‌‌اند، بلکه زخم زبانی هم زده‌اند. اینگونه در واقع ارزش انسانی کسانی که در صف ایستاده‌اند زیرپا شده است. بعد از آن نزاعی که پدید می‌آید برای عدم رعایت نوبت نیست، بلکه کوشش برای حفظ کرامت و حیثیت انسانی است. این گونه نزاع در جوامعی که هنوز مفهوم فردیت در آن ارزش ندارد و جرم را بیش از آنکه فردی حساب کنند، به قوم و دین و مذهب ارتباط می‌دهند، به راحتی تبدیل به یک جنگ تمام عیار قومی و مذهبی می‌شود.
جنگ دانشجویان دانشگاه کابل نیز در همین مقوله جا می‌گیرد. دوست دارم حد اقل درس‌خوانده‌های ما در قدم نخست، جرم فردی را از قومی تفکیک کنند و سپس در قبال اشتباه فردی خود عذرخواهی را یاد بگیرند. این کم‌هزینه‌ترین و آسان‌ترین راه جلوگیری از جنگ‌های بی‌ارزش‌ است.

ضرورت جدی به کنترول جمعیت (فروش 161 کودک در هرات و بادغیس)


در مساجد ما علیه کنترول جمعیت تبلیغ می‌شود. مبلغان دینی، تمام مسؤولیت خوراک و پوشاک یک طفل را مستقیماً به دوش خدا می‌اندازند. به باور آنها مردم مسؤول‌اند تا امت اسلام را افزایش دهند. کم نیستند مردمانی که به این جماعت گوش می‌دهند و بدون اینکه صحتمندی مادر و شرایط تربیت طفل را در نظر بگیرند، بی‌وقفه مشغول زاد و ولد اند.
فاجعه‌ای که در هرات و بادغیس اتفاق افتاده است، اگر راست باشد، وحشت‌ناک است. خانواده‌هایی که چندین طفل را بدون وقفه به دنیا آورده‌اند، شرایط کنونی جنگ و ناروایی در کشور نیز به آن علاوه گردیده و حالا به نان و لباس‌شان درمانده‌اند. اطفال بی‌گناه با مرگ مواجه‌اند و بدین جهت، والدین‌شان برای نجات از مرگ، آنان را به فروش گذاشته‌اند. احتمالاً همه یا بیشتر اطفالِ به‌فروش رسیده یا در معرض فروش، دختران‌اند.
از سوی دیگر:
مردمانی چندین زن و درجن درجن پسر دارند که قابل فروش هم نیستند. این وضع، بدون درنظرداشت شرایط زندگی، خانواده‌ها را از نظر اقتصادی فلج می‌کند و آنگاه به تربیت فرزندان رسیدگی نمی‌شود. گروه‌های تروریستی با استفاده از همین مجبوریتِ والدین استفاده می‌کنند. به بهانۀ تدریس رایگان علوم اسلامی، اطفال را جذب مدارس دینی می‌کنند و پس از مدتی که همۀ مردم را در چشم‌شان کافر و مردار و واجب‌القتل جلوه داد، به جهاد مسلحانه تشویق و به رفتن به بهشت تطمیع می‌کنند. بدینگونه نسل‌های ما پیاپی مشغول جهاد علیه همدیگر خواهند بود. باید بپذیریم که اعضای گروه‌های تروریستی، دزدان و رهزنان، فرزندان من و شما و امثال ما استند که در حق‌شان جفا رفته است.

هم‌وطنان هندو و سیک و طرح مهاجرت دسته‌جمعی


گویا دولت کانادا روی طرحی کار می‌کند که بتواند راهی برای مهاجرت دسته‌جمعی و قانونی هم‌وطنان هندو و سیک ما به کانادا پیدا ‌کند. این خبر هم خوشحالم کرده است و هم سخت غمگین و دلتنگ شده‌ام. خوشحال از این جهت که در سرزمین جدید، حقارت دینی و نژادی نمی‌کشند و کسی بر جماعت‌شان حملۀ انتحاری نمی‌کند. کسی بچه‌های‌شان را در مکتب و کوچه و سرک آزار نمی‌دهد. 
غمگین و دلتنگ از این جهت که یک مجموعه از هم‌وطنان خوب و صلح‌دوست ما، در نهایت از دست ما مجبور به کوچ دسته‌جمعی می‌شوند. غمگین از واقعیت تلخی که اگر در سرزمین خودت هم قوم و قبیلۀ زورمند نداشته باشی حقیری، مظلومی، بی‌کسی و صدایت را هیچ کسی نمی‌شنود و هیچ قانونی از تو حمایت واقعی نمی‌کند. در چنین شرایطی نمی‌توانی درس بخوانی، نمی‌توانی حق خود را بخواهی، نمی‌توانی مراسم مذهبی خود را اجرا کنی و حتا قانون اساسی‌ات اجازه نمی‌دهد که رئیس جمهور شوی.

به چند نقل قول در مورد مشکلات آنها توجه کنید.
1. دلوین سنگ هشت ساله در مورد مکتب دولتی می‌گوید: 
«موهایم را می‌کشیدند. از موهایم می‌گرفتند و هُلم می‌دادند. از من می‌خواستند که این‌طور و آن‌طور رفتار بکنم. وقتی این کار را می‌کردم باز هم مرا می‌زدند». (بی‌بی‌سی، 2017)

2. کرتار سینگ: 
حالا هر روز زندگی سخت می‌شود. مشکلات اجتماعی زیاد شده است. کودکان ما نمی‌توانند آزادانه مکتب بروند. کودکان و جوانان غیرسیک و اهل هنود، کیف و موی‌شان را چنگ می‌زنند. کتاب‌های‌شان را دور می‌اندازند. یک روز برای امتحان، پسرم را گفتم که تو جلوی من برو و من ترا دنبال می‌کنم تا ببینم کی و چرا تو را اذیت می‌کند. یکی آمد کیفش را چنگ زد و به زمین انداخت. دیگری کتاب‌هایش را پاره کرد. من از پشت می‌دیدم. بزرگترها از کنارش رد می‌شدند و فقط می‌خندیدند. (روزنامۀ اطلاعات روز)
کرتار سینگ برای اینکه افغانستان را جای بهتری برای زندگی بسازد، همراه با دو برادرش هر کدام دو-دو بار سربازی کرده‌اند. حالا امیدی برای بهترشدن ندارد. در حالی که یاس در نگاه و لحن‌اش پیچیده، می‌گوید که مجبور است افغانستان را ترک کند. وقتی پرسیدم اگر روزی افغانستان را ترک کند، به کدام کشور می‌رود، در پاسخم گفت که فرقی نمی‌کند کجا باشد، هر کجا که باشد فقط دین و مذهب در آن مساله نباشد: «فقط کافی است انسان باشند و قدر انسانیت را بدانند. هر انسانی که متولد می‌شود، فقط انسان است. این جامعه و خانواده است که او را مسلمان، هندو، سیک و مسیحی می‌سازد. مذهبِ اول، انسانیت است.» (روزنامۀ اطلاعات روز)

3. ارمان سنگ: 
«اکنون وقتى ما مردۀ خود را مي‌سوزانيم، مردم سر ما سلاح و سوته مي‌کشند در حالي که قبل از جنگ‌ها، ما اين مشکل را نداشتيم». (خبرگزاری پژواک)

4. اوتار سنگ: 
اگر مردم يا دولت از ما مي‌شرمند، گپ‌را به جنبه‌ي سياسي نكشانند، بسيار آزادانه به ما بگويند كه اهل هنود و سیك شما را ما نمي‌پذيريم، شما از افغانستان نيستيد، تا ما خود را به ملل متحد تسليم نماييم، دل‌اش ما را به دريا مي‌اندازد يا به يك مملكت ديگر معرفي مي‌نمايد.
اين مشكل محدود به كابل نيست و در ساير شهرها، ازجمله قندهار، هلمند و غزني نيز وجود دارد. وي‌ ابراز مي‌دارد كه هندوها در قندهار امنيت ندارند و اجساد مرده‌هاي شان را براي اجراي مراسم «هندوسوزان» به ولايت هلمند انتقال مي‌دهند و در آن‌جا نيز شرايط مناسب نيست و گاهي مجبور مي‌شوند مراسم هندوسوزان (شمشان) خود را در زيرخانه‌ها انجام دهند. (روزنامۀ هشت صبح 1387)

ما باید برای یک بار هم که شده سر به گریبان فروبریم و خود را به‌جای هم‌وطنان هندو و سیک خود قرار دهیم. پس از آن به تاریخ پنج‌هزارساله، غیرت افغانی، وحدت ملی و هزاران چرندیات و مزخرفات دیگر که به آن باور و عادت داریم تجدید نظر کنیم.
یادداشت: 
اصطلاح "اهل هنود" به دلیل اینکه ترکیب درست و مورد پسند نبود، اصلاح گردیده به "هندو و سیک" تغییر داده شد.

در باب آزار، سو استفاده‌ی جنسی و رابطه‌ی عاشقانه در اداره



۱. یکی از عوامل آزار جنسی زنان کارمند، فاحشه خواندن آنان است که توسط اکثر نهادهای مذهبی به نحوی تبلیغ می‌شود. بارها شنیده‌ام که ملاها گفته‌اند اگر زنی فاحشه و رسوا نباشد، با لباس چنین و چنان بیرون از خانه کار نمی‌کند یا دانشگاه نمی‌رود. این سخن در ذهن خیلی از بیماران جنسی اثر می‌گذارد. آنها فکر می‌کنند که در آزار چنان یک زنِ گویا فاحشه، تقصیری هم اگر باشد به دوش همان زن است. این مساله از کمنت‌های مسلمانان عزیز به خوبی روشن می‌شود. حتا در مساله دختران فوتبالیست، جناب رئیس‌شان از بی‌حجابی حرف می‌زند تا سرپوشی بر اصل قضیه بگذارد.بنابراین، وزارت حج و اوقاف به ملا صاحبان به نحوی بفهماند که زنان کارمند، ولو که بی‌حجاب هم باشند، به معنای فاحشه‌گی نیست.


۲. علت دیگر آزار جنسی، تعدد مردمانی‌اند که نه دیندارند و نه بی‌دین. مردمانی که از یک‌سو فقط به نام مسلمان‌اند و به اصول آن هیچ پابندی ندارند و از سوی دیگر، آن قدر دانایی و کمال هم ندارند که بیدین درست و خوب حساب شوند و به فردیت و حقوق بشری آدم‌ها احترام قائل باشند. این مردم شامل همان گروهی‌اند که به قول معروف: "زود زود می‌کنند/می‌دهند تا که نماز قضا نشود".

شامل این گروه، از یک طرف زنان استفاده‌جویند که از اندام زنانه‌شان برای ترفیع و امتیاز استفاده می‌کنند و از سوی دیگر مردان استفاده‌جویند که از موقف‌شان برای سو استفاده جنسی بهره می‌برند.
این عمل در هر حالت و در هر جای دنیا جرم است.
عامل بازدارنده این گروه، همان برخورد جدی و قانونی با آنان و تطبیق درست قانون و نظارت جدی از آن است.


۳. گروه سوم، دختران و پسران آزاداندیش‌اند که آنها با رضایت هم و بدون سو استفاده از موقف شغلی‌شان باهم وارد رابطه می‌شوند. نه پسران این گروه موقف‌شان را ابزار سو استفاده‌ی دختران و نه دختران، اندام زنانه‌ی‌شان را ابزار امتیاز و ترفیع از آمرشان قرار می‌دهند. این نوع رابطه معمولا خارج از زمان و محیط کاری وجود دارد و در کشورهای سیکولار هیچ جرمی نیست. اما در کشور ما چون هر کس مفتش و آمر امر به معروف است، آدم حتا با نامزد یا زن خود دلیر گشت و گذار نمی‌تواند چه رسد که دوست پسر و دوست دختر باشند. فعلا فاتحه‌ی این مورد تقریباً خوانده است.

بحث اکادمیک ملا نصرالدین صاحب با یک مسیحی


چه عرض کنم؟ از وقتی با ملا نصرالدین صاحب رفیق شده‌ام، نانم در روغن است. گاهی یگان بحث‌های دینی می‌کند که هر دو در غمش می‌مانیم. 

امروز به بهانه‌ی کریسمس با یک مسیحی بحث داشت. ازش پرسید که شما وقتی عیسا را فرزند خدایی می‌دانید، که نتوانست پسرش را از چوبه‌ی دار چهار تا لوچچک غیرمسوول نجات دهد، چگونه از او توقع بخشش و بزرگی دارید؟
مسیحی گفت: سو سو آی وانت تو تیل یو دت بیکاز....
ملا نصرالدین گفت: خوب، بان که سرخلاص‌ات کنم. ببین جناب عیسوی. این قضیه از دو حالت خارج نیست؛ یا اینکه خدای پدر نتوانسته عیسا را از دست لوچچک‌ها خلاص کند یا اینکه عمداً نکرده. اگر نتوانسته، پس قادر نبوده؛ اگر نکرده، پس لازم دیده. بنابراین اگر قادر نبوده که دیگر خدا نبوده و اگر لازم دیده پس چوبه‌ی دار حق عیسا بوده. در هر دو صورت یک پرابلم بوده سِر هه هه خخخخ😀
مسیحی گفت: آیم ساری سِر. بیا که خودزنی نکنیم ملا سِر. لوک! شما از امام حسین می‌خواهید که واسطه‌ی عفو گناهان شما نزد خداوند شده و همه‌ی‌تان را به بهشت بفرستد. خود امام در کربلا برای یک چمچه آب ناچیز، پیش شمر و یزید زاری می‌کرد و گیرش نیامد. اگر خدا امام را دوست داشت، پس دوستی در روز بدی به کار آید. بر پدر یک چمچه آب را لعنت که خدا نتواند به یک طفل معصوم بدهد. آن وقت شما توقع بهشت و ... دارید. فکر نمی‌کنید که کار شما هم ... ؟
ملا نصرالدین با خشم😡: ای د دان پدر و خاندانت ... به عقاید من توهین می‌کنی عععع؟
***آ 

از قدیم گفته بودند که خدا آدم را رفیق بد ندهد.

طلاق



۱. طلاق نه خوب است و نه زشت. یک امر عادی و معمولی است که در صورت نیاز، هر زوجی حق دارد از آن استفاده کند. نه طلاق به معنای فصل رهایی است و نه ازدواج لزوماً به معنای زندان. نه خانه‌ی شوهر حتماً "خانه‌ی بخت" است و نه طلاق به معنای تیره‌بختی. بدین جهت نه جشنی دارد و نه خجالتی.
۲. واقعیت اما این است که طلاق نتیجه‌ی ازدواج است. تنها با ازدواج است که طلاق ممکن می‌شود. اگر کسی از طلاق نفرت دارد، پس ازدواج نکند تا احتمال آن صفر باشد. اگر کسی از ازدواج نفرت دارد و بعد از انجام آن، دوباره فسخ آن را تجلیل می‌کند، دارد غذای مسمومی را روی دسترخوان دیگران و در حضور رسانه‌ها استفراغ می‌کند.
۳. قرارداد ازدواج البته بیشتر به تصاحب زنان توسط مردان تعبیر شده است. می‌توان روی مفاهیم و تعابیر تمرکز کرد و به اصلاح آن کوشید.

این موضوع در زبان‌های گوناگون قابل بررسی است. چنانکه در زبان پشتو شوهر را "خاوند" می‌گویند که به معنای صاحب است. در فارسی اصطلاح "عیال" "اُشتوک‌ها" و "سیاه‌سر" برای زنان و اصطلاح "صاحب خانه" و "سرپرست" برای مردان رایج است. در زبان اردو واژه "میاں" برای شوهر به کار می‌رود که آن نیز به معنای صاحب است. در زبان انگلیسی شوهر را Husbend می‌گویند که به معنای کشت کردن و با Husbendry به معنای کشاورزی هم‌ریشه است. تعبیر قرآنی "زنان کشتزار شمایند" نیز همینگونه است.

۴. زنان و مردان موجودات مساوی یا مخالف نیستند، بلکه مختلف‌اند. هر انسانی در جهان، موجود منحصر به فرد است. 
زنان و مردان برای مبارزه علیه هم آفریده نشده‌اند. آنان باید از همدیگر و با همدیگر لذت ببرند.

تأملی به مسألۀ زبان در افغانستان

نشر شده در روزنامۀ اطلاعات روز، لینک PDF: https://www.etilaatroz.com/wp-content/uploads/2019/05/Language-in-Afghanistan.pdf محمدجان س...