گویا دولت کانادا روی طرحی کار میکند که بتواند راهی برای مهاجرت دستهجمعی و قانونی هموطنان هندو و سیک ما به کانادا پیدا کند. این خبر هم خوشحالم کرده است و هم سخت غمگین و دلتنگ شدهام. خوشحال از این جهت که در سرزمین جدید، حقارت دینی و نژادی نمیکشند و کسی بر جماعتشان حملۀ انتحاری نمیکند. کسی بچههایشان را در مکتب و کوچه و سرک آزار نمیدهد.
غمگین و دلتنگ از این جهت که یک مجموعه از هموطنان خوب و صلحدوست ما، در نهایت از دست ما مجبور به کوچ دستهجمعی میشوند. غمگین از واقعیت تلخی که اگر در سرزمین خودت هم قوم و قبیلۀ زورمند نداشته باشی حقیری، مظلومی، بیکسی و صدایت را هیچ کسی نمیشنود و هیچ قانونی از تو حمایت واقعی نمیکند. در چنین شرایطی نمیتوانی درس بخوانی، نمیتوانی حق خود را بخواهی، نمیتوانی مراسم مذهبی خود را اجرا کنی و حتا قانون اساسیات اجازه نمیدهد که رئیس جمهور شوی.
به چند نقل قول در مورد مشکلات آنها توجه کنید.
1. دلوین سنگ هشت ساله در مورد مکتب دولتی میگوید:
«موهایم را میکشیدند. از موهایم میگرفتند و هُلم میدادند. از من میخواستند که اینطور و آنطور رفتار بکنم. وقتی این کار را میکردم باز هم مرا میزدند». (بیبیسی، 2017)
2. کرتار سینگ:
حالا هر روز زندگی سخت میشود. مشکلات اجتماعی زیاد شده است. کودکان ما نمیتوانند آزادانه مکتب بروند. کودکان و جوانان غیرسیک و اهل هنود، کیف و مویشان را چنگ میزنند. کتابهایشان را دور میاندازند. یک روز برای امتحان، پسرم را گفتم که تو جلوی من برو و من ترا دنبال میکنم تا ببینم کی و چرا تو را اذیت میکند. یکی آمد کیفش را چنگ زد و به زمین انداخت. دیگری کتابهایش را پاره کرد. من از پشت میدیدم. بزرگترها از کنارش رد میشدند و فقط میخندیدند. (روزنامۀ اطلاعات روز)
کرتار سینگ برای اینکه افغانستان را جای بهتری برای زندگی بسازد، همراه با دو برادرش هر کدام دو-دو بار سربازی کردهاند. حالا امیدی برای بهترشدن ندارد. در حالی که یاس در نگاه و لحناش پیچیده، میگوید که مجبور است افغانستان را ترک کند. وقتی پرسیدم اگر روزی افغانستان را ترک کند، به کدام کشور میرود، در پاسخم گفت که فرقی نمیکند کجا باشد، هر کجا که باشد فقط دین و مذهب در آن مساله نباشد: «فقط کافی است انسان باشند و قدر انسانیت را بدانند. هر انسانی که متولد میشود، فقط انسان است. این جامعه و خانواده است که او را مسلمان، هندو، سیک و مسیحی میسازد. مذهبِ اول، انسانیت است.» (روزنامۀ اطلاعات روز)
3. ارمان سنگ:
«اکنون وقتى ما مردۀ خود را ميسوزانيم، مردم سر ما سلاح و سوته ميکشند در حالي که قبل از جنگها، ما اين مشکل را نداشتيم». (خبرگزاری پژواک)
4. اوتار سنگ:
اگر مردم يا دولت از ما ميشرمند، گپرا به جنبهي سياسي نكشانند، بسيار آزادانه به ما بگويند كه اهل هنود و سیك شما را ما نميپذيريم، شما از افغانستان نيستيد، تا ما خود را به ملل متحد تسليم نماييم، دلاش ما را به دريا مياندازد يا به يك مملكت ديگر معرفي مينمايد.
اين مشكل محدود به كابل نيست و در ساير شهرها، ازجمله قندهار، هلمند و غزني نيز وجود دارد. وي ابراز ميدارد كه هندوها در قندهار امنيت ندارند و اجساد مردههاي شان را براي اجراي مراسم «هندوسوزان» به ولايت هلمند انتقال ميدهند و در آنجا نيز شرايط مناسب نيست و گاهي مجبور ميشوند مراسم هندوسوزان (شمشان) خود را در زيرخانهها انجام دهند. (روزنامۀ هشت صبح 1387)
ما باید برای یک بار هم که شده سر به گریبان فروبریم و خود را بهجای هموطنان هندو و سیک خود قرار دهیم. پس از آن به تاریخ پنجهزارساله، غیرت افغانی، وحدت ملی و هزاران چرندیات و مزخرفات دیگر که به آن باور و عادت داریم تجدید نظر کنیم.
یادداشت:
اصطلاح "اهل هنود" به دلیل اینکه ترکیب درست و مورد پسند نبود، اصلاح گردیده به "هندو و سیک" تغییر داده شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر