اسلام در هند بیشتر با اندیشۀ
صوفیانه محبوب شد و گسترش یافت، نه با تبلیغات سلَفیها و خشکهمقدسهایی که مهر
تکفیر در دست دارند. آنها نه جماعت تبلیغی داشتند و نه گروه ضربتی امر به معروف و
نهی از منکر. در محافل آنها پیروان تمام ادیان حق حضور داشتند و قرائت آنها از
دین، مورد پسند همه بود.
این رویۀ تساهل به حدی بود که حتا
امپراتور جلاالدین اکبر اقدام به ایجاد «عبادتخانه» کرد و در آن پیروان ادیان
گوناگون هند از قبیل جنیسم، بودایی، مسیحی، زردشتی گردهم میآمدند و باهم آزادانه
به بحث میپرداختند. در نتیجه جلالالدین اکبر به این نتیجه رسید که همۀ ادیان را
میتوان در قالب یک دین جمع کرد و به صلح ادیان دست یافت. او این دین را «آیین
اکبری» یا «آیین الهی» نام نهاد که به «صلح کل» هم شهرت دارد.
این نخستین رویکرد عملی در جهت
پلورالیزم دینی بود. تعدادی از هندوها حتا اکبر را «پدر ملت هند» میشمارند؛ چرا
که او به صورت عملی اقدام به تقریب ادیان کرد و حکومت صلحآمیز را به دور از دخالت
دین، بنیاد نهاد. جلالالدین اکبر به معنای واقعی کلمه بنیانگذار سکولاریزم در هند
بود.
شاه جهان و فرزندانش، داراشکوه و
جهانآرا بیگم نیز صوفی مشرب بودند. دارا شکوه آثار زیادی خلق کرد و حتا
«اوپانیشادها» را به زبان فارسی ترجمه نمود. خانقاه ملاشاه بدخشی در سرینگر کشمیر
به دستور شاهجهان ساخته شد و شهزاده داراشکوه و جهانآرا بیگم به او بسیار ارادت
داشتند. نظامالدین اولیا، خواجه معینالدین چشتی، امیر خسرو، سعید سرمد، ملاشاه
بدخشی، میرزا عبدالقادر بیدل و صدها صوفی و عارف دیگر در این رویکرد نقش ارزنده
داشتند.
وقتی اورنگ زیب پدرش شاهجهان را
زندانی کرد و قدرت را به زور گرفت، داراشکوه را که که عارف دانشمند و نایب حکومت
بود، کشت و محمد سعید سرمد کاشانی، صوفی معروف را نیز به قتل رساند. مولوی
عبدالقوی فتوای تکفیر و قتل سرمد را صادر کرد. پس از آن کمکم مسلمانان بنیادگرا
جان گرفتند و سفلیگری و ذاکرنایکبازی شروع شد. از آن طرف هم هندوهای افراطی قد
برافراشتند و اکنون موج خطرناکی از دشمنی هندو با مسلمان دارد جان میگیرد.
محمد ستوده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر