
جالب این است که این واژه در زبان
فارسی و انگلیسی مشترک است. یکی از معانی واژۀ «تپ» در زبان انگلسی نیز با همین
تلفظ، آهستهآهسته ضربه زدن است که معمولاً صدای خفیفی هم تولید میکند.
Tap (verb): to hit something gently, and often repeatedly,
especially making short, sharp noises. (Cambridge dictionary)
برخی از کاربردهای «تپ» و «تپتپ» در
گویش هزارهگی:
نیلغه را تپتپ کردن = با کف دست
آهسته به پشت بچه زدن برای اینکه بخوابد.
خمیر را تپتپ کردن = با کف دست
آهسته به خمیر زدن برای اینکه هموار یا نازک شود.
تپتپ = اسم صوت. تپتپِ پای به
معنای صدای برداشتن گام.
تپَک = وسیلهیی که با آن پشت بام
یا خرمنجای را برای سفت و محکم شدن میکوبند.
تپک کردن بام یا خرمنجای = با تپک
پشت بام یا خرمنجای را کوبیدن تا در برابر بازندگی و ضربه مقاوم شود.
بیده تپ کردن = با چوب مخصوص علف
کوهی را میده کردن.
پشت را تپ کردن = با کف دست یا دستِ
گره کرده به پشت کسی کوبیدن برای رفع قولنج.
تپکُویله کردن = لت و کوب کردن
تپکردن = لت کردن
محمد ستوده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر