مشرق
الاذکار هندوستان، دهلی نو
(یادداشتی در حاشیۀ روزهای عید قربان)
(یادداشتی در حاشیۀ روزهای عید قربان)
معبد
بهائیهای هندوستان (lotus temple) در دل دهلی
در میان یک محوطۀ بزرگ پوشیده از سبزه و گل و درخت با نمای سنگ سفید در انتظار
زایران است. در یک صف طولانی – شبیه صف پاسپورت افغانستان – در آخر ایستادهایم و
منتظر ورود به این عبادتگاه. گویا از صبح تا غروب برای ورود به عبادتگاه حضرت
بهاءالله، مردم در صف میایستند. نوبت ورود میرسد و به صحن معبد وارد میشویم.
راهروهای پاک و فرش شده با سنگهای طبیعی، زایران را به سوی معبد هدایت میکنند.
زن و مرد و پیر و جوان برای زیارت معبد آمدهاند و تعدادی نیز مانند من و رفقایم،
تازه وارد به نظر میرسند و پس از چند قدمی عکس (سلفی) میگیرند.
ورود به معبد باید با پاهای بیرهنه انجام شود و مردی به ما خریطههای پلاستیکی مخصوصی را تعارف میکند تا کفشهای خود را با آن انتقال دهیم. این صف طولانی بهسان یک زنجیر طولانی از یک دروازه وارد و از سوی دیگر خارج میشود. دو دختر هندو با گیسوان گرهزده ما را متوجه خودشان میکنند. با دستهای به هم چسپیده (نشانۀ احترام هندوها) به ما میگویند: «نَمَستی» و از ما میخواهند تا تکرار کنیم. با صدای بلند تکرار میکنیم. یکی به زبان انگلیسی و دیگری به زبان هندی در بارۀ کیش بهائی توضیح میدهد:
«بلی در چنین دنیایی که عداوت و نفرت بین ملل و اقوام و نژادها و مذاهب حکم فرمایی میکند، دیانتی جهانی ظهور کرده است که با قدرتهای آسمانی خود، عرب و یهودی، شرقی و غربی، سیاه و سفید، زردپوست و سرخپوست، یهودی و مسیحی، زرتشتی و بودایی، مسلمان و هندو و حتا بیدین و شکاک و هیپی، این همه را که تا چندی یا دشمنان سرسخت یا نسبت به سرنوشت هم کاملا بیاعتنا بودند به معنای واقعی کلمه دوست و برادر ساخته است.
امروز صدها هزار تن از تمام ملل، طبقات، نژادهای گوناگون و سوابق مختلف مذهبی در سرتاسر کرۀ زمین در ظل نظم جهانی و لواء دیانتی واحد متحد گشتهاند و بنیانگذار مدنیت جهانی شدهاند که هدف آن اتحاد و برادری اهل عالم است.
در اینجا دیگر صحبت از عرب و یهودی در میان نیست؛ زیرا به قدرت پیام هستیبخش و شفادهندۀ حضرت بهاءالله، این دو دیگر اکنون با دیدار یکدیگر اشک شوق از دیده جاری میسازند. دیگر صحبت از سیاه و سفید و زرد و سرخ و قهوهای در بین نیست؛ زیرا در اینجا از دل و جان خود را متعلق به نژاد واحدی میدانند که نام آن، نژاد بشری است و تفاوت رنگها و نژادها برایشان فقط سبب زیبایی و تنوع است. در اینجا همگی خودشان را متعلق به وطن بزرگی میدانند که نام آن کرۀ زمین است.»
آن دو هندودختر، با احترام دوباره «سواگت هی» میگویند و دروازههای ورودی معبد، باز میشوند. در درون این معبد، نه فرش و سجاده است و نه آثاری از خدایان متعدد هند. درازچوکیهای زیبا در کنارهم چیده شدهاند تا هر بشری که بیاید فارغ از هر تعلقی اینجا به نیایش بپردازد. در مشرقالاذکار، هر انسانی، با هر دینی، برای هرمدتی که دلش بخواهد میتواند با حفظ سکوت، دعا و تفکر نماید.
لحظهای روی یک درازچوکی نشستیم و پس از چندی، مانند زایران دیگر، از دروازۀ خروجی بیرون رفتیم. خیلی ساده و بی تکلف. در این معبد، تنها کفشهایت را از پا درمیآوری و دیگر هیچ. و در هنگام خروج از معبد، یک «بروشور» به زبان فارسی به من دادند که در بارۀ «دیانت بهائی» بود.
ورود به معبد باید با پاهای بیرهنه انجام شود و مردی به ما خریطههای پلاستیکی مخصوصی را تعارف میکند تا کفشهای خود را با آن انتقال دهیم. این صف طولانی بهسان یک زنجیر طولانی از یک دروازه وارد و از سوی دیگر خارج میشود. دو دختر هندو با گیسوان گرهزده ما را متوجه خودشان میکنند. با دستهای به هم چسپیده (نشانۀ احترام هندوها) به ما میگویند: «نَمَستی» و از ما میخواهند تا تکرار کنیم. با صدای بلند تکرار میکنیم. یکی به زبان انگلیسی و دیگری به زبان هندی در بارۀ کیش بهائی توضیح میدهد:
«بلی در چنین دنیایی که عداوت و نفرت بین ملل و اقوام و نژادها و مذاهب حکم فرمایی میکند، دیانتی جهانی ظهور کرده است که با قدرتهای آسمانی خود، عرب و یهودی، شرقی و غربی، سیاه و سفید، زردپوست و سرخپوست، یهودی و مسیحی، زرتشتی و بودایی، مسلمان و هندو و حتا بیدین و شکاک و هیپی، این همه را که تا چندی یا دشمنان سرسخت یا نسبت به سرنوشت هم کاملا بیاعتنا بودند به معنای واقعی کلمه دوست و برادر ساخته است.
امروز صدها هزار تن از تمام ملل، طبقات، نژادهای گوناگون و سوابق مختلف مذهبی در سرتاسر کرۀ زمین در ظل نظم جهانی و لواء دیانتی واحد متحد گشتهاند و بنیانگذار مدنیت جهانی شدهاند که هدف آن اتحاد و برادری اهل عالم است.
در اینجا دیگر صحبت از عرب و یهودی در میان نیست؛ زیرا به قدرت پیام هستیبخش و شفادهندۀ حضرت بهاءالله، این دو دیگر اکنون با دیدار یکدیگر اشک شوق از دیده جاری میسازند. دیگر صحبت از سیاه و سفید و زرد و سرخ و قهوهای در بین نیست؛ زیرا در اینجا از دل و جان خود را متعلق به نژاد واحدی میدانند که نام آن، نژاد بشری است و تفاوت رنگها و نژادها برایشان فقط سبب زیبایی و تنوع است. در اینجا همگی خودشان را متعلق به وطن بزرگی میدانند که نام آن کرۀ زمین است.»
آن دو هندودختر، با احترام دوباره «سواگت هی» میگویند و دروازههای ورودی معبد، باز میشوند. در درون این معبد، نه فرش و سجاده است و نه آثاری از خدایان متعدد هند. درازچوکیهای زیبا در کنارهم چیده شدهاند تا هر بشری که بیاید فارغ از هر تعلقی اینجا به نیایش بپردازد. در مشرقالاذکار، هر انسانی، با هر دینی، برای هرمدتی که دلش بخواهد میتواند با حفظ سکوت، دعا و تفکر نماید.
لحظهای روی یک درازچوکی نشستیم و پس از چندی، مانند زایران دیگر، از دروازۀ خروجی بیرون رفتیم. خیلی ساده و بی تکلف. در این معبد، تنها کفشهایت را از پا درمیآوری و دیگر هیچ. و در هنگام خروج از معبد، یک «بروشور» به زبان فارسی به من دادند که در بارۀ «دیانت بهائی» بود.
دیانت
بهائی چیست؟
دیانت بهائی، یک دیانت جدید، مستقل و جهانی است که هدفش اتحاد جمیع بشر، از نژادها و ملیتها در یک آرمان بینالمللی و دیانت واحد است. بهائیان، پیروان حضرت بهاءالله هستند که به اعتقاد آنها، ایشان موعود جمیع اعصار و ادیان میباشد. (نقل از بروشور)
دیانت بهائی، یک دیانت جدید، مستقل و جهانی است که هدفش اتحاد جمیع بشر، از نژادها و ملیتها در یک آرمان بینالمللی و دیانت واحد است. بهائیان، پیروان حضرت بهاءالله هستند که به اعتقاد آنها، ایشان موعود جمیع اعصار و ادیان میباشد. (نقل از بروشور)
یادداشت:
چندی پیش، جشن تولد یک خدای مردم هند بود. این روزها عید مسلمانها است. روز دیگر جشن «رنگ» خواهد بود و روز دیگر جشن کریسمس و ده ها جشن دیگر، بدون اینکه هیچ چینی به پیشانی کسی یا خمی به ابروی کسی بیفتد. در اینجا قدرت همه خدایان باهم برابر است. خدای هندو در اینجا همان اندازه نیرومند است که خدای اسلام.
چندی پیش، جشن تولد یک خدای مردم هند بود. این روزها عید مسلمانها است. روز دیگر جشن «رنگ» خواهد بود و روز دیگر جشن کریسمس و ده ها جشن دیگر، بدون اینکه هیچ چینی به پیشانی کسی یا خمی به ابروی کسی بیفتد. در اینجا قدرت همه خدایان باهم برابر است. خدای هندو در اینجا همان اندازه نیرومند است که خدای اسلام.
محمدجان ستوده
14 سپتامبر 2016
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر