۱۳۹۸ آبان ۱۱, شنبه

توضیحی در بارۀ سرخ، گرم، داغ و تفت



توضیحی در بارۀ سرخ، گرم، داغ و تفت

1. نان گرم یا نان داغ؟
2. چرا سُرخ به جای داغ در گویش هزاره‌گی؟

اکثر قریب به اتفاق مردم وقتی به نانوایی می‌روند، می‌گویند نان گرم بده. اندکی شاید از عبارت نان داغ استفاده کنند. کاربرد گرم در زبان مردم افغانستان و ادبیات فارسی پیشینۀ گسترده دارد و تا همین اواخر، مردم و شعرا با واژۀ «داغ» برای بیان گرمی یا سُرخی عادت نداشتند. گرم از زبان فارسی وارد زبان اردو نیز شده است و به معنای داغ کنونی است. شعرای بزرگ زبان فارسی نیز واژۀ گرم را به جای داغ کنونی به کار می‌بردند.
گر به این گرمی‌ست آه شعله‌زای عندلیب
شمع روشن می‌توان کرد از صدای عندلیب
بیدل
از سوی دیگر، ما گرم و سرد را متضاد همدیگر به کار می‌بریم نه داغ و سرد را. این در حالی‌ست که داغ با درد در ادبیات ما تقریبا مترادف هم به کار رفته‌اند؛ به درد و داغ توجه کنید:
به درد و داغ دل بي‌قرار مي‌چسبد
شرر به سوخته بي‌اختيار مي‌چسبد
لباس فقر به بالاي اهل دل صائب
چو داغ بر جگر لاله‌زار مي‌چسبد
صائب تبریزی
داغ در ادبیات فارسی به معنای نشانی است که با آهن تفته روی بدن کسی یا حیوانی می‌گذاشتند. عبارات داغ به جگر داشتن، داغ به دل داشتن، داغ به سینه داشتن و غیره نیز از همین معنا می‌آیند. بنابراین واژۀ داغ چنانکه امروز به کار می‌رود به کار نمی‌رفت. آنگونه که از فرهنگ دهخدا پیداست، تا زمان او نیز داغ برای بیان گرمی و سرخ به کار نمی‌رفته است.
فرخی سیستانی قصیدۀ معروفی دارد در صفت «داغگاه امیر ابوالمظفر چغانی» که دو بیت آن چنین است:
ریدکان خواب نادیده مصاف اندر مصاف
مرکبان داغ ناکرده قطار اندر قطار
هرچه زین‌سو داغ کرد از سوی دیگر هدیه داد
شاعران را با لگام و زایران را با فسار

نسبتی که میان «داغ کردن» با آهن افروخته و گرما وجود دارد، به مرور زمان خود واژۀ «داغ» ـ چنانکه در سطور بعدی توضیح داده می‌شود ـ در حکم گرما آمده است. تف و تفت نیز در ادبیات فارسی و گفتار مردم، مترادف با جوش به کار رفته است. البته این واژه مترادف با تیزی و چابکی نیز استفاده شده است. در گفتار مردم ما، عبارات تفت و جوش، تفت کردن، تفت دادن و تفته کردن به معنای گرم کردن است. سعدی نیز گفته است:
بَه دست آهن تفته کردن خمیر
بِه از دست بر سینه پیش امیر


کاربرد سرخ به جای داغ در گویش هزاره‌گی
سرخ در گویش هزاره‌گی هم برای بیان رنگ و هم برای بیان گرما به کار می‌رود. اینکه چه نسبتی میان رنگ سرخ و شی بسیار گرم (سرخ) وجود دارد حکم قطعی نمی‌توان صادر کرد. به نظر من، نسبت سرخی (گرمی) اشیا احتمال دارد به رنگ آتش، آهنِ داغ و قوغ داغ برسد؛ زیرا آنها سرخ‌رنگ به نظر می‌آیند و انسان‌ها به راحتی می‌توانند در ذهن خویش نسبت میان رنگ سرخ آتش را با اشیای گرم دیگر برقرار کنند. رنگ آتش در ذهن آدمی، گرما را تداعی می‌کند و رفته رفته گرما با رنگ سرخ یکی می‌شود. داغ کردن حیوانات با آهن سوزان و یکی شدن واژۀ داغ با گرما نیز تحت همین حکم قرار می‌گیرد.
اکنون ما عباراتی چون: نان سرخ، آو سرخ، سنگ سرخ، چای سرخ، تنور سرخ، تاوۀ سرخ و غیره داریم. اصطلاح «سرِ سرخی/ دان چیمک» نیز از همین معنا می‌آید. مولانا در مثنوی نیز تابۀ داغ را تابۀ سرخ گفته است:
برج آتش گرمی خورشید از او
همچو تابه سرخ زاتش پشت و رو
مثنوی معنوی
همچنان تقسیمات رنگ‌ها از نظر روانشناسی به رنگ‌های گرم و سرد نیز با این موضوع بی‌ارتباط نیست. خانوادۀ رنگ سرخ را رنگ‌های گرم و خانوادۀ رنگ سبز را رنگ‌های سرد می‌نامند. احتمال دارد در گویش هزاره‌گی معنای گرمی اشیا با گرمی رنگ سرخ مرتبط باشد.

محمد ستوده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

تأملی به مسألۀ زبان در افغانستان

نشر شده در روزنامۀ اطلاعات روز، لینک PDF: https://www.etilaatroz.com/wp-content/uploads/2019/05/Language-in-Afghanistan.pdf محمدجان س...