یکی از معانی واژۀ خواندن در
افغانستان «آهنگ» است. در گفتار مردم اکثراً به جای واژۀ آهنگ، لفظ «خواندن» را به
کار میبرند؛ مانند: «یک خواندن شاد بان». یکی از معانی برجستۀ واژۀ قرآن نیز
«خواندن» است که در انگلیسی به recitation ترجمه شده که به
معنای «متنی را با صدای بلند از بر خواندن» است. واژۀ «اقرأ» که به عنوان اولین
واژۀ قرآن بر پیامبر نازل شد نیز به معنای «از بر خواندن» و «موزون خواندن» آمده
است.
اشو در شرح آیین بودا در کتاب
دماپدا (The Dhammapada; the way of the Budha) میگوید که در جهان سه دین بزرگ را میتوان ذیل سه /M/ گذاشت؛ به شرح زیر:
1. بودا به پیروان خویش مراقبه
(مدیتیشن) را توصیه کرد (Meditation)؛
2. مهاویرا (بنیانگذار جینیزم) در
تعالیم خود ریاضی (متماتیک) را در نظر داشت و مانند انشتین صحبت میکرد (Mathematics)؛
3. پیامبر اسلام، قرآن را آورد که موسیقی
(موزیک) در آن برجسته است (Music).
حالا:
اینکه قرآن یک متن مسجع است، جای
شبهه نیست. ما در محافل دینی خویش بیشتر به خوشخوانی و موسیقی آن گوش میدهیم تا
معنای آن، و آن را عین عبادت و ثواب میدانیم. به بیان دیگر، عبادات ما گاهی فقط
شنیدن موسیقی قرآن است.
با آنکه برخی از مسلمانان در عین
ایمان داشتن به موسیقی قرآن، بقیه موسیقیها را حرام میدانند، اما صوفیان مسلمان
شیوۀ دیگری از مراقبه با آهنگ را ابداع کردند که به آن «قوالی» گفته میشود. فلم
دستههایی از صوفیان افغانستان نیز در رسانهها وجود دارد که با موسیقی خاص خودشان
به رقص و پایکوبی میپردازند و تا حد بیخودی پیش میروند. متون عرفانی را نیز در
افغانستان آهنگین میخوانند.
جالب این است که واژۀ «خواندن» که
مترادف واژۀ «قرآن» و «تلاوت» است، در افغانستان به معنای «آهنگ» هم کاربرد دارد.
آیا به راستی میان این واژهها
پیوند معنادارای وجود دارد؟
محمد ستوده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر